جهان دانش



دولت مصر در بسیاری از چیزها، حتی با محارم، به دولت ناپلئون شباهت داشت. شاه غالباً خواهر و گاهی دختر خود را به همسری خویش اختیار می‌کرد، به این بهانه که خون خاندان سلطنتی را پاک و پاکیزه نگاه دارد. بدشواری می‌توان گفت که این عادت از نیروی تناسل شاهان مصر کاسته و آن را ضعیف کرده باشد. آنچه مصریان، پس از تجربه چند هزار ساله، در آن شک نداشتند این بود که چنین کاری سبب ضعیف شدن نیروی تناسل نمی‌شود؛ به همین جهت، عادت همسری ان از شاه به همه طبقات مردم سرایت کرد؛ در قرن دوم میلادی، دو سوم ساکنان آرسینوئه از این قاعده پیروی می‌کردند. در شعر مصری قدیم کلمات برادر» و خواهر» همان معنی عاشق» و معشوق» زمان ما را داشته است. 

نیم‌تنۀ نفرتیتی در موزه مصرشناسی برلین ، نِفِرتیتی یا نِفرتی‌تی همسر بزرگ  نیم‌تنۀ نفرتیتی در موزه مصرشناسی برلین ، نِفِرتیتی یا نِفرتی‌تی همسر بزرگ  سلطنتی (همسر اصلی) فرعون مصر، آخناتون بود و به عنوان (سرور همسر و مشاوره ارشد) شریک سلطنت همسر شناخته می شود. او و همسرش به خاطر یکتاپرستی و تغییر دین در تاریخ فراعنه پرآوازه هستند. نِفِرتیتی همچنین در تاریخ مصر به خاطر گردن کشیده و زیبایش مشهور است. نفرتیتی در طول حیات خود شش دختر به دنیا اورد.

فرعون، علاوه بر خواهران خود، ن دیگری نیز داشته است که از میان اسیران جنگی برمی‌گزیده یا بزرگان مملکت، یا شاهزادگان بیگانه به او هدیه می‌کرده‌اند. مثلا یکی از اسیران سرزمین نهرینه دختر بزرگ خود را، با سیصد دختر جوان، به عنوان هدیه برای آمنحوتپ سوم فرستاد. پاره‌ای از اعیان مملکت، در این کار، از فرعون تقلید می‌کردند؛ البته هرگز نمی‌توانستند در این باره به درجه شاه برسند. چه ناچار بایستی، در مراعات اصول جاری اخلاقی و سرمایه و درآمد مالی خویش را نیز از نظر دور نداشته باشند.

ولی توده مردم، مانند همه افراد ملتهای دیگر که درآمد متوسطی دارند، به یک زن قناعت می‌ورزیدند. ظاهراً چنان به نظر می‌رسد که زندگی خانوادگی منظم بوده و، از لحاظ اخلاقی و حدود تسلط افراد خانواده، با آنچه در میان ملل متمدن این زمان وجود دارد اختلافی نداشته است. تا زمان سلسله‌هایی که انحطاط مصر با آن سلسله‌ها آغاز شده، طلاق بندرت اتفاق می‌افتاده است. هرگاه زن می‌داده، شوهر می‌توانسته است، بدون دادن هیچ حقی، او را از خانه خود بیرون کند، ولی اگر جز در این صورت وی را طلاق می‌گفته، ناچار بوده است

قسمت بزرگی از املاک خانواده را به وی واگذارد. وفاداری شوهر نسبت به زن- تا آنجا که می‌توان درباره این گونه کارهای محرمانه قضاوت کرد- مانند آنچه در تمدنهای پس از آن زمان دیده می‌شود، کار بسیار دشواری بوده؛ وضع اجتماعی زن، در آن زمان، از وضعی که ن بسیاری ازملتها در زمان حاضر دارند، بالاتر بوده است. ماکس مولر در این خصوص می‌گوید: هیچ ملت کهنه و نویی نیست که در آن مقام و منزلت زن به پایه مقام و منزلت ن وادی نیل رسیده باشد.» نقشهایی که از آن زمانهای باستانی برجای مانده ن را به صورتی نشان می‌دهد که آزادانه در میان مردم می‌خورند و می‌آشامند و در کوچه و بازار، بی‌آنکه کسی نگاهبان ایشان باشد یا سلاحی به دست داشته باشند، در پی کارخویش می‌روند و با آزادی کامل به کارهای صنعتی و بازرگانی می‌پردازند.

نظر سایر اقوام به رسومات ازدواج مصریان

سیاحان یونانی، که عادت داشته‌اند بر ن سلیطه خود سخت بگیرند، از مشاهده این آزادین در مصر تعجب کرده و مردان مصری را، که در تحت تسلط ن خویش به سر می‌برند، استهزا کرده‌اند. دیودوروس سیسیلی، به صورتی مسخره‌آمیز، این مطلب را نقل می‌کند که، در دره نیل، یکی از شرایطی که در قباله نکاح ذکر می‌شود آن است که مرد باید از زن خویش اطاعت کند- و این شرطی است که ذکر آن در قراردادهای شویی امریکایی ضرورتی ندارد. ن مالک می‌شدند و ملک خود را به ارث می‌گذاشتند؛ یکی از اسناد قدیمی تاریخی به این نکته اشاره می‌کند، و آن وصیت‌نامه‌ای است از زمان سلسله سوم، که در آن زنی به نام نب- سنت در باره قسمت شدن زمینهایی که دارد، برای فرزندانش وصیت کرده است. خشپسوت و کلئوپاترا به تخت سلطنت مصر نشستند و، همان‌گونه که شاهان حکم می‌کنند و ویران می‌سازند، این دو ملکه نیز به حکم راندن و ویران ساختن پرداختند.

 ا وجود این، گاهی در میان ادبیات قدیم مصر نغمه ریشخندآمیزی درباره ن شنیده می‌شود؛ ازاین جمله است آنچه یکی از علمای قدیم اخلاق مصری نوشته و مردان را از ن برحذر داشته است؛ نوشته وی چنین است:

از زنی که از خارج می‌آید و کسی درداخل شهر او را نمی‌شناسد برحذر باش. در آن هنگام که می‌آید و تو او را نمی‌شناسی به‌ او نگاه مکن. وی همچون گرداب موجود در آب بسیار عمیقی است که نمی‌توانی ژرفنای آن را اندازه بگیری. زنی که شوهر وی غایب است، هر روز برای تو نامه‌ای می‌فرستد. اگر کسی مراقب او نباشد، به پای برمی‌خیزد و دام خود را می‌افکند. آه که چه جنایت زشتی است که آدمی به حرف وی گوش فرا دارد


امام رضا علیه السلام می فرمایند :

هر کس در تعامل با مردم به آن‌ها ستم نکند، و در گفته‌هایش به آن‌ها دروغ نگوید، و در وعده‌هایش به آن‌ها خلف وعده نکند، چنین کسی مروّتش کامل و عدالتش آشکار است.

مَن عامَلَ النّاسَ فَلَم یَظْلِمْهُم، وحَدَّثَهُم فَلَم یَکْذِبْهُم، ووَعَدَهُم فَلَم یُخْلِفْهُم،‌ فَهُو مِمَّن کَمُلَتْ مُرُوَّتُهُ وظَهَرَتْ عَدالَتُهُ.

چه دردآور خواهد بود اگر شخصی بمیرد با این تصوّر که مسلمان است و عمر خویش را صرف اعمال صالح و انجام تکالیف شرعی‌اش نموده و پس از مرگ در بهشتی که پروردگار پُر از نعمت‌ها برای مؤمنان تدارک دیده است، جاودان خواهد زیست، در حالی که وقتی روح از کالبدش جدا می‌شود و به سرای دیگر راهی می‌گردد، به او می‌فهمانند که در برابر بزرگ‌ترین فرمان پروردگار یعنی پذیرش ولایت خلیفه‌اش در زمین تسلیم نبوده و تمرّد کرده است و نه تنها به مهم‌ترین تکلیفش که اطاعت و حمایت از گماشته‌ی خداوند بوده، عمل نکرده، بلکه تمام عمر به اطاعت و حمایت از طاغوت مشغول بوده است و حالا پس از عمری تقلّا و تعصّب بی‌پایه، باید در دوزخی که پروردگار برای عذاب کافران و مشرکان تدارک دیده است، همنشین اعراب جاهلی باشد که دختران خود را زنده به گور می‌کردند و معیار برتری آن‌ها تعداد شتران و جمعیت قبائلشان بود و هنری جز سرودن اشعار لغو و بی‌معنا و نوشیدن باده و تماشای رقص کنیزکان نداشتند؛ چنانکه خداوند در قرآن از این عاقبت شوم و شقاوت هولناک انذار داده و فرموده است: قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا» (کهف/ 103 و 104)؛ بگو آیا شما را به زیان‌کارترین‌ها در عمل خبر بدهیم؟! کسانی که تلاش‌شان در زندگی دنیا بر گمراهی بود، در حالی که می‌پنداشتند کار خوبی انجام می‌دهند» و پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم مصداق اصلی این افراد را به طور خاص تبیین کرده است تا از وقوع این خسران جبران‌ناپذیر برای مسلمانان پیشگیری کند، آنجا که فرمود: من ماتَ و لم یَعْرِفْ إمامَ زمانِه ماتَ میتةً جاهِلیّة»؛ هرکس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است»؛ چراکه مردم برای عمل به اسلام خالص و کامل ناگزیر باید به عین و کلّ احکام آن علم پیدا کنند و این علم تنها در اختیار خلیفه‌ی خداوند در زمین است و اگر کسی او را نشناسد نمی‌تواند به این علم دسترسی پیدا کند و هنگامی که آن را در اختیار نداشت، یارای عمل به احکام خداوند را نخواهد داشت و جز مرگ جاهلی برایش نمی‌توان عاقبتی تصوّر نمود.

با این وجود جای بسی تعجّب است که اغلب مسلمانان جهان، این انذار خداوند و تبیین رسولش را فراموش کرده‌اند و علی رغم صراحت و شفّافیت آن، دچار جهلی عمیق نسبت به خلیفه‌ی خداوند شده‌اند و به جای شناخت و تبعیت او به حمایت و تقلید کورکورانه از کسانی روی آورده‌اند که خود نسبت به عین و کلّ اسلام جاهل‌اند! مانند آنکه برخی از مسلمانان چنان در تشخیص أعلم» در بین این عالم‌نماها غور می‌کنند که گویی می‌خواهند العیاذ بالله باب الله را کشف نمایند و چنان تقلید بی‌چون و چرا از این محتمل الخطاها را واجب می‌شمارند که گویی آن‌ها از هر اشتباهی مصون‌اند و فتوای آن‌ها وحی آسمانی و تنزیل خداوند است و هیچ خطایی در آن راه ندارد! طبیعی است که با وجود چنین مردم جاهلی، نفْس‌های این مراجع غیر معصوم، شادمان می‌شود و به ترغیب بیشتر مردم به اطاعت از خویش گرایش می‌یابد و از انذار آن‌ها برای رجوع به خلیفه‌ی خدا باز می‌ماند. به همین جهت است که دیگر صحبتی از این حدیث سرنوشت‌ساز پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در بین اغلب مسلمانان به میان نمی‌آید و اگر کسی هم در منبری یا مجلسی آن را بخواند اولاً مصداق این شناخت حیاتی را محصور در آگاهی از نام و نسب و زمان ولادت خلیفه‌ی خدا می‌داند و ثانیاً راه رسیدن به گماشته‌ی خداوند و شناخت او را فقط گذرگاه مراجع و مفتیان مورد تأیید خویش معرّفی می‌کنند و مبدأ آن را ایستگاه تقلید» می‌شمارند؛ تقلید از مراجع و مفتیانی که هر روز بابی را بر کرامات نداشته‌ی خود می‌گشایند و ادعای جدیدی می‌نمایند که کوه‌ها از پس تحمّلش برنمی‌آید! این است که طی قرن‌ها پس از رحلت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم مسلمانان هر روز از شناخت خلیفه‌ی زمانشان دورتر و نسبت به حقایق اسلام جاهل‌تر شدند و از اجرای آن در بین خود بازماندند.

لقمان حکیم می فرمایند :

اى پسرک من! اگر [ عملِ تو ] هم‏وزن دانؤ خَردلى و در تخته‏ سنگى یا در آسمان‏ها یا در زمین باشد، خدا آن را مى‏ آورد، که خدا بس دقیق و آگاه است

یَـبُنَیَّ إِنَّهَا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَکُن فِى صَخْرَةٍ أَوْ فِى السَّمَـوَ تِ أَوْ فِى الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ

ولی در دریای خیانت این عالم‌نماها وجود بنده‌ای صالح از بندگان خدا که بی‌هیچ چشم‌داشت و ادّعای گزافی مردم را به شناخت یقینی خلیفه‌ی خداوند و فراهم ساختن زمینه‌ی حاکمیتش در جهان بر پایه‌ی عقلانیت، قرآن کریم و سنّت متواتر پیامبر خدا و اهل بیتش دعوت می‌کند، همچون گوهری نایاب است که جز اهل حقّ و انصاف قدرش را نمی‌شناسند. امروزه کمتر مسلمانی است که دغدغه‌ی شناخت و رجوع به خلیفه‌ی خدا را داشته باشد و نام علّامه منصور هاشمی خراسانی» صاحب کتاب گرانسنگ بازگشت به اسلام» را نشنیده باشد و به بلندای معرفت و بصیرت این نابغه‌ی دوران اعتراف نکند. لذا همان طور که انتظار می‌رفت یک بار دیگر ندای شناخت خلیفه‌ی خدا و رجوع به او در جهان اسلام توسط این عالم دلسوز و پرهیزکار طنین‌انداز شد و چنانکه در پایگاه حفظ و نشر آثار این عالم وارسته اعلام گردیده است، به تازگی اثری دیگر از ایشان با عنوان هندسه عدالت» بین مسلمانان منتشر شده است که در آن با اتّکاء به موازین عقلی به این مسئله‌ی مهمّ و حیاتی می‌پردازد و با بلاغت و اتقانی فوق العاده که نظیرش را پیشتر در کتاب بازگشت به اسلام» سراغ داریم، حلقه‌ی مفقوده‌ی برقراری عدالت در جهان را در معنا و مفهومی حکیمانه و دقیق آشکار می‌نماید. در بخش سخن ناشر» این کتاب آمده است:

کتاب شریف هندسه‌ی عدالت»، روایتی زیبا و دلنشین از گفت‌وگویی علمی و انقلابی با عالم مصلح حضرت منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی صاحب کتاب شریف بازگشت به اسلام» است که توسّط یکی از یاران او در دو جلسه برگزار شده و توسّط جمعی از شاگردانش در دفتر حفظ و نشر آثار آن جناب با شیوه‌ای بدیع و ادبی تدوین یافته و به نظر مبارک آن جناب رسیده است.

موضوع این گفت‌وگوی علمی و انقلابی، مهندسیِ عدالت» به مثابه‌ی آرمان اسلام است که با آسیب‌شناسی بی‌سابقه‌ای در زمینه‌ی معضلات جهان و تحلیل بسیار دقیق و عمیقی از حکومت اسلامی» و نقش متقابل مهدی» و مردم» همراه است. ارزش علمی و انقلابی این اثر بی‌نظیر که به حق باید آن را یک مکتب و ایدئولوژی فطری و اسلامی دانست، با وجود حجم اندک آن به اندازه‌ای است که می‌تواند اصلاحات بنیادینی را در قرائت رسمی مسلمانان از اسلام ایجاد کند و بسیاری از معادلات فرهنگی و ی آنان را متحوّل سازد و جهت حرکت فردی و اجتماعی آنان را به سوی خلیفه‌ی خداوند در زمین تغییر دهد؛ چراکه این گفتمان با تکیه بر اصول عقلی، قوانین طبیعی و سنّت‌های تاریخی و در هماهنگی کامل با آیات قرآن و روایات متواتر و با استفاده از عبارات گویا و الفاظ مأنوس و پرهیز از هر گونه تکلّف و زیاده‌گویی، راه سعادت و کمال را به آدمیان نشان می‌دهد و چیستی و چگونگی عدالت -این گمشده‌ی همه‌ی دوران‌ها- را به آنان می‌آموزد و دریچه ای نو به سوی آینده‌ای روشن را به روی آنان می‌گشاید.

این کتاب را از جهات مختلفی می‌توان مکمّل کتاب بازگشت به اسلام» یا طرحی جامع برای عملیاتی کردن آن دانست؛ چراکه با متانت و إتقانی فوق العاده، استراتژی انقلاب جهانی را تبیین می‌کند و نقشه‌ی راه زمینه‌سازی برای حاکمیّت مهدی را به تصویر می‌کشد و فرایند گذار از عصر تاریک ستم به دوران درخشان عدالت را مرحله به مرحله توضیح می‌دهد و در عین حال، از عظمت علمی عالمی کامل حکایت می‌کند که این حکمت‌نامه، حاصل دو مجلس اوست!>

این کتاب را به معنای دقیق کلمه می‌توان یک حکمت‌نامه» نامید؛ چراکه به حکم خیر الکلام ما قلّ و دلّ»، در حجمی بسیار کم، مطالب بسیار مهم، جریان‌ساز و تعیین کننده‌ای را با شیوه‌ای متقن و مستدل تبیین می‌نماید و هر خواننده‌ی‌ منصفی را متمکّن از شناخت مقام و جایگاه حقیقی خلیفه‌ی خداوند در میان مردم می‌کند و وظیفه‌ی هر مسلمان را نسبت به او روشن می‌سازد. به جرأت می‌توان گفت این اثر در حوزه‌ی مذکور با این بلاغت، بی‌سابقه است و از این رو تماماً شایستگی آن را دارد که مورد توجه تمام مسلمانان و مؤمنان جهان قرار گیرد.

چنانکه در سخن ناشر این اثر اشاره شده است، محتوای آن با شیوه‌ای بدیع و ادبی در قالب یک روایت نگارش شده است؛ روایتی از یک گفت و گوی جذّاب و شنیدنی میان یک استاد و دانشجویی طالب حقیقت که وجدان و فطرت بیدارش به او اجازه نمی‌دهد نسبت به مسائل و اتفاقات پیرامونش در جهان که صبرش را لبریز کرده و او را به ستوه آورده است بی‌تفاوت باشد و از روی درد و دغدغه به استاد وارسته و فرزانه‌ی خود پناه آورده است تا بلکه با راهنمایی و روشنگری او، درک صحیحی از مشکلات جهان بیابد و کلید و راه حلی را برای آن بشناسد.

محتوای غنی این گفت و گو در سه فصل تدوین شده است. در فصل نخست دانشجو به نزد استاد می‌آید و امیدوارانه پاسخ‌ پرسش‌های بی‌جواب خویش را در نزد استاد می‌جوید؛ زیرا پاسخ‌های ناقص و تکراری و تصنّعی بسیار شنیده و حال به دنبال پاسخ‌هایی درست و قانع کننده است. او از بی‌عدالتی‌ها و نابسامانی‌ها و انحرافات و مفاسد گوناگون آشفته و خسته است و به دنبال راه حل می‌گردد. استاد اما برای او تبیین می‌نماید که نباید به مشکلات، معضلات و بی‌عدالتی‌های حاکم بر جهان به شکل سطحی و احساسی نگاه کند، بلکه برای حل آن‌ها ابتدا باید با دیدگاهی مبتنی بر عقل، ریشه‌ی مشکلات را به درستی بشناسد. از همین رو استاد در ادامه‌ی گفت و گویش برای دانشجوی خود با مثالی دقیق و ملموس توضیح می‌دهد که مشکلات موجود بی‌ارتباط و مستقلّ از یکدیگر نیست، بلکه در یک نظام تأثیر و تأثّر به هم وابسته است و هر مشکل همان طور که می‌تواند نتیجه و معلول مشکلی دیگر باشد، می‌تواند خود ریشه و علت یک معضل دیگر نیز واقع شود. لذا تنها زمانی حلّ همه‌ی مشکلات ممکن می‌شود که ریشه‌ی اصلی تمام مشکلات، شناخته و راه حلی برای آن تدارک شود. همچنین استاد این حقیقت را آشکار می‌سازد که مردم در برابر مشکلات حقیقی جامعه، سطوح درک متفاوتی دارند؛ بدین صورت که فقط عده‌ی اندکی از آن‌ها ریشه‌ی اصلی مشکلات را می‌شناسند و سایرین نسبت به آن درکی کاملاً سطحی و محدود دارند و به همین دلیل است که غالب مردم هنگام رو به رو شدن با مشکلات یا آن‌ها را نادیده می‌گیرند یا از اصلاحش نا امید می‌شوند و یا به سبب عدم شناخت صحیح از ریشه‌ی اصلی مشکلات با پرداختن به مشکلات سطحی بدون در نظر گرفتن ارتباطشان با یکدیگر تنها نیرو و وقت خویش را هدر می‌دهند، بی‌آنکه تلاششان مفید و مثمر ثمر واقع شود. این گونه می‌شود که مشکلات جامعه همچنان برجای خود باقی می‌ماند و اصلاحی صورت نمی‌گیرد.

امام حسن مجتبی علیه السلام می فرمایند :

خداوند شما انسان ها را بیهوده و بدون غرض نیافریده و شما را آزاد، رها نکرده است. لحظات آخر عمر هر یک معیّن و ثبت می باشد، نیازمندی ها و روزی هرکس سهمیّه بندی و تقسیم شده است تا آن که موقعیّت و منزلت شعور و درک اشخاص شناخته گردد.

إنَّ اللّهَ لَمْ یَخْلُقْکُمْ عَبَثاً، وَلَیْسَ بِتارِکِکُمْ سُدًی، کَتَبَ آجالَکُمْ، وَقَسَّمَ بَیْنَکُمْ مَعائِشَکُمْ، لِیَعْرِفَ کُلُّ ذی لُبٍّ مَنْزِلَتَهُ، وأنَّ ماقَدَرَ لَهُ أصابَهُ، وَما صُرِفَ عَنْهُ فَلَنْ یُصیبَهُ.

در فصل دوم کتاب پس از تبیین وحدت ریشه‌ی مشکلات جهان و ضرورت و وم شناخت آن برای برطرف ساختنش، استاد به تعریف عدالت» و محرومیت» می‌پردازد تا دانشجو ماهیت حقیقی مشکلات را بهتر درک نماید. ایشان در تعریفی جامعه‌‌شناسانه و بی‌نظیر نیازهای حقیقی انسان را معادل با استعدادهای او تلقّی می‌کند؛ استعدادهایی که برایش حقّی با عنوان حقِّ شدن» ایجاد می‌نماید؛ همچنانکه عدالت» را فعلیّت این استعدادها و به عبارتی دیگر برطرف شدن آن نیازها تعریف می‌کند و در برابر عدالت» با این تعریف دقیق و باریک‌بینانه، محرومیّت» قرار دارد که در تعریف ایشان به معنای عدم فعلیّت استعدادها و به عبارتی دیگر برطرف نشدن نیازهای حقیقی بشریّت است. سپس استاد عنوان می‌کند به سبب ارتباط مستقیم این نیازها با یکدیگر و تأثیری که بر هم دارند عدالت» با این معنا نمی‌تواند نسبی باشد و باید حتماً به شکل مطلق محقّق شود تا برطرف نشدن یک نیاز انسان سبب سقوط وی از جای خالی همان نیاز نشود. لذا در نگاه ایشان عدالت نسبی» در بخشی از جهان، حقیقت ندارد، بلکه تنها از اعتبارات ذهنی و انتزاعیات برمی‌خیزد و با این وصف، عدالت» در گفتمان ایشان جز عدالت مطلق جهانی» نیست که تبعاً در بستر یک نظام واحد جهانی» محقّق خواهد شود.

رسول خدا صلی الله علیه واله می فرمایند :

نخستین مرحله عدالتِ آخرت ، قبرهاست که گمنام و نامدار نمى‏ شناسد .

أوّلُ عَدلِ الآخِرَةِ القُبورُ ،لا یُعرَفُ وَضیعٌ مِن شَریفٍ .

استاد توضیح می‌دهد که هر شخص متناسب با نیازها و استعدادهای حقیقی خود جایی» در جهان دارد که مختصّ اوست و هرگاه استعدادهایش فعلیّت تامّ پیدا کند و در جای خویش قرار بگیرد، بخشی از عدالت مطلق جهانی» را ساخته است. در ادامه استاد به نقش سازنده‌ی حکومت» به عنوان نیروی اشراف و سلطه بر اجزای مختلف جامعه اشاره می‌نماید که ارتباط میان اجزای آن را تنظیم می‌کند تا تحقّق عدالت برای یک جزء مانع از تحقّق آن برای اجزاء دیگر نشود و تصریح می‌نماید که این حکومت برای برقراری عدالت مطلق جهانی ضرورتاً باید واحد و حاکم بر تمام جهان باشد و سپس به تشریح سایر شاخصه‌های این حکومت می‌پردازد و برای تحصیل غرضش مجهّز بودن آن به چهار ویژگی را ضروری می‌شمارد؛ اوّل آنکه حکومت مذکور باید هر چیز و هر کس را بشناسد؛ دوّم آنکه جای هر چیز و هر کس در نظام هستی را بداند؛ سوم آنکه توانایی جابجایی افراد را در جاهایشان داشته باشد و چهارم آنکه از اشتباه در این جابجایی مصون باشد. تبعاً و به طور ذاتی جز خالق هر چیز و هر کس نمی‌تواند دارای تمام این ویژگی‌های چهارگانه باشد و بر این اساس استاد تنها حاکمیت خداوند در جهان را متکفّل برقراری عدالت جهانی برمی‌شمارد و از رهگذر این مقدّمه‌ی بی‌نقص و استادانه» که در هماهنگی کامل با عقل و شرع است، حقّ حاکمیت خداوند و وم توحید آن را اثبات می‌نماید.

امام جعفر صادق علیه السلام می فرمایند :

سه چیز است که مردم به آنها نیاز دارند: امنیت، عدالت و رفاه.

ثَلاثَةُ أشیٰاءَ یَحتٰاجُ النّٰاسُ إلَیهٰا: الأمنُ وَ العَدلُ وَ الخِصبُ.

در ادامه استاد برای عملی ساختن حاکمیت خداوند در زمین به وم وجود یک واسطه از سنخ مردم اشاره می‌کند تا از جانب خداوند به این صفات چهارگانه متّصف شود و حکومت خداوند در جهان از طریقش تحقّق یابد. استاد از چنین فردی با عنوان انسان کامل» یاد می‌کند که به این ویژگی‌های چهارگانه هدایت» شده است و از این جهت که به خواست خالق هستی استعداد حاکمیت یافته است، حقّ حاکمیت پیدا می‌کند و حکومت جای» اوست و لاجرم برای تحقّق عدالت باید در جای» خویش قرار بگیرد. استاد با این روشن‌گری عالمانه مشخص می‌کند و به دانشجوی خویش می‌فهماند که علّت واحده‌ی مشکلات جهان و ریشه‌ی آن عدم حاکمیت انسان کامل» است و سایر مشکلات همگی به طور مستقیم یا غیر مستقیم معلول این علّت واحده هستند.

خداوند تبارک و تعالی می فرمایند :

خدا و فرشتگان و دارندگان دانش گواهی می دهند که معبودی جز خدای یکتا که به پادارنده عدل است، نیست

شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکة و اولو العلم قائما بالقسط

در فصل پایانی کتاب، استاد ضمن ادامه‌ی گفت و گوی خویش با دانشجو به تبیین راهکار عملی حلّ این مشکل بزرگ می‌پردازد و در یک نگاه ظریف و مبتنی بر واقعیّت، ایدئولوژی چگونگی تحقّق حاکمیت انسان کامل» را بیان می‌نماید و نقشه‌ی راه زمینه‌سازی برای آن توسّط مردم را ترسیم می‌کند. در حقیقت این فصل ثمره‌ی عملی دو فصل قبل محسوب می‌شود و از این رو از اهمیّت بسزایی برخوردار است. استاد در ابتدای فرمایشات خود به دانشجو می‌فهماند که تحقّق حاکمیّت انسان کامل» به عنوان یک حاکمیّت واقعی و عینی در زمین، مشابه سایر حاکمیّت‌های موجود در جهان که با حمایت جمعیِ مردم و توسّط زمینه‌سازی‌ها و انقلاب‌های گوناگون شکل گرفته‌اند، کاملاً ممکن است و آنچه مانع از اقبال مردم به سمت و سوی آن شده است وجود باورهای رایج خرافی در نظر ایشان نظیر متولّد نشدن انسان کامل» یا غیبت او به خاطر مصلحت خفیّه‌ی الهی و توقّف ظهورش بر آن است. استاد به نیکی تبیین می‌فرماید که این باورهای خرافی کاملاً نادرست است و عدم تولّد یا غیبت انسان کامل» هیچ یک رافع مسؤولیت از مردم نیست. در واقع تفاوت مبنایی نگرش این حکیم فرزانه با سایرین در همین جا آشکار می‌شود؛ چراکه این بزرگوار به مقوله‌ی تحقّق حاکمیّت انسان کامل» و خلیفة الله» مانند سایرین به عنوان یک امر غیر قابل دسترس و بی‌ارتباط با وضعیّت مردم نگاه نمی‌کند، بلکه تحقّق آن را در وهله‌ی نخست منوط به شرایط مردم و اقدام درست آنان در این زمینه می‌داند. یک نگرش پویا می‌تواند مردم را به سوی تحقّق حاکمیّت خداوند در زمین سوق دهد و از این جهت با اینکه در قالب آموزه‌های اصیل اسلامی و موازین صحیح عقلی است، کاملاً نو و بدیع به نظر می‌رسد. استاد در ادامه‌ی پاسخ به پرسش‌های دانشجو منشأ و مقصّر پدیدار شدن باورهای خرافی رایج در مورد انسان کامل» را معرّفی می‌نماید و پرده از نیّت شوم آن‌ها برمی‌دارد و سپس تفاوت نگرش اصلاحی خود با برخی گروه‌های التقاطی شیعه که معتقد به انفعال مردم در زمان غیبت انسان کامل» هستند و نیز جریان‌های نو ظهوری که بین مسلمانان به تشکیل حکومت واحد تحت عنوان خلافت اسلامی» دعوت می‌کنند را برای دانشجو تبیین می‌نماید تا وجوه تمایز این دیدگاه مبنایی نسبت به آن باورها و حرکت‌های نامعقول و نامشروع مشخّص شود. ایشان بیان می‌‌کند که این دیدگاه، مستم حرکت» مردم به سوی حاکمیت خلیفة الله» است، نه انفعال» مردم یا حرکت آن‌ها به سوی حاکمیت طاغوت»! استاد در پاسخ‌های بعدی خود برای دانشجو روشن می‌سازد که این نگرش، تنها نگرشی است که می‌تواند با کنار زدن اختلاف نظرهای نه چندان مهمّ اما رایج میان مذاهب مختلف اسلامی، بین آن‌ها وحدت ایجاد نماید و آن‌ها را در زیر یک پرچم به سوی انسان کامل» روانه سازد.

در ادامه استاد از یکی دیگر از باورهای غلط بین مسلمانان پرده برمی‌دارد؛ باوری خطرناک که به تنهایی می‌توانسته است علّت عدم تحقّق حاکمیت انسان کامل» طی قرن‌ها پس از رحلت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بوده باشد و آن هم عبارت است از عدم علم یا توجّه مردم به وم مراجعه‌ی‌شان به انسان کامل» به عنوان کسی که در رهبری استاد است» و صلاحیّت و استعداد حکومت را دارد. چنانچه طی این مدّت مدید اغلب مسلمانان با هر مذهبی منتظر بوده‌اند که انسان کامل» به سوی انسان‌های ناقص برود! استاد با فراست و ذکاوت خدادادی خود، این توهّم وارونه را برطرف می‌‌کند و وم انجام تکلیف مردم در قبال انسان کامل» را روشن می‌سازد و اظهار می‌دارد که مردم باید در سه مرحله به سوی انسان کامل» حرکت کنند. ابتدا در مرحله‌ی فکری و اعتقادی، حکومت انسان کامل» را بخواهند و از سایر حاکمیّت‌ها برائت بجویند و سپس در مرتبه‌ی زبانی و اجتماعی باور خویش را در قالب یک مطالبه‌ی عمومی و شعار اجتماعی مطرح نمایند و در نهایت در مقام عمل، حکومت‌های دیگر که سدّ راه حاکمیّت انسان کامل» شده‌اند را به نفع او کنار بزنند. در این حالت است که انسان کامل» اگر متولّد نشده باشد، در زمانی مناسب پیش از کامل شدن شرایط حاکمیتش متولّد می‌شود و اگر در غیبت بوده باشد، ظاهر می‌گردد و ضامن انجام این دو امر، انسان کامل بودن او و عدل الهی خواهد بود.

دانشجو که تقریباً تا اینجا پاسخ ابهامات و پرسش‌های خود را از جانب استادش دریافت کرده بود، به مسئله‌ی وم وجود یک راهنما و رهبر شایسته که ضامن عدم انحراف مردم در مسیر حرکتشان به سوی انسان کامل» و نیز محور اتّحاد آن‌ها باشد اشاره می‌نماید. استاد ضمن تأیید این بینش تصریح می‌دارد که اقدامات لازم این راهنمای شایسته از آنجا که مقدّمه‌ی واجب» شمرده می‌شود، عقلاً و شرعاً جایز، بلکه واجب است، امّا منظور از این اقدامات تأسیس یک حکومت متعارف و پایدار نیست؛ چراکه اولاً چنین حکومتی تنها در صلاحیّت انسان کامل» است و ثانیاً اگر حکومت انسان کامل» متوقّف بر تأسیس یک حکومت متعارف دیگر باشد، تسلسل پدید می‌آید. از طرفی هرگاه تأسیس حکومت برای رهبر زمینه‌ساز ممکن باشد به طریق اولی برای انسان کامل» نیز ممکن خواهد بود و وظیفه‌ی رهبر زمینه‌ساز تأسیس حکومت برای انسان کامل» است و به همین سبب است که هر حکومت متعارفی در جهان حتّی با ادّعای زمینه‌سازی برای حاکمیّت انسان کامل» فاقد مشروعیّت است. استاد در ادامه تبیین می‌‌کند که امر زمینه‌سازی باید از طریق ظاهر ساختن انسان کامل» توسّط تأمین امنیّت او و سپس به یکی از دو صورت مستقیم یعنی از طریق یک انقلاب متعارف» با حضور او یا به شکل غیر مستقیم و از طریق یک حکومت انتقالی» با اذن» او که در مدتی محدود  برای پر کردن خلأ ی حاصل از فروپاشی نظام پیشین تشکیل می‌شود، انجام گردد. استاد در پاسخ به آخرین پرسش دانشجو، وظیفه‌ی متقابل مردم و رهبر زمینه‌ساز را روشن می‌سازد و وم ادای آن را برای احیاء تفکّر انبیاء و تحقّق حاکمیّت انسان کامل» که تجلّی حاکمیّت خداوند در زمین است تبیین می‌نماید و این گونه دانشجوی تشنه‌ی خویش را از سطوح بیرونی معرفت تا مرکز شناخت حقیقت گام به گام راهنمایی می‌نماید.

به راستی که این حکمت‌نامه‌ی بی‌بدیل، ظرفیّت و قوّت آن را دارد که فوج عظیم مسلمانان جهان که قرن‌ها به سبب دنباله‌روی از حاکمان نامشروع خود در بیابان ظلمت و گمراهی سرگردان هستند را به ارض مقدّسه و نورانی حاکمیّت خلیفه‌ی خداوند وارد سازد و آن‌ها را پس از قرن‌ها تشنگی از اقیانوس بی‌کران عدالت سیراب نماید. به راستی چه کسی می‌تواند پس از شفّاف‌سازی و روشنگری این استاد بزرگ هنوز چشم امید به دست بی‌کفایت حاکمان نامشروع داشته باشد و احتمال بدهد آن‌ها که صدها سال است امتحان خود را به بدترین شکل ممکن پس داده‌اند، ضامن سعادت مردم در دنیا و آخرت باشند؟! أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِى هُوَ أَدْنىَ بِالَّذِى هُوَ خَیر» (بقره/ 61)؛ آیا آنچه را پست‌تر است با آنچه نیک است، بدل می‌کنید؟!».

امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند :

حکمت , گمشده مؤمن است، پس باید حکمت را ـ ولو از اهل نفاق هم میسر باشد ـ فراگیری.

الْحِکْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَخُذِ الْحِکْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاق.


مِهبانگ یا انفجار بزرگ (Big Bang)یک نظریه علمی است، و لحظه آغازین هستی را گویند که کل هستی (شامل زمان و هر سه بعد) از آن هنگام، بر طبق این نظریه، شروع شده‌است. 

بر طبق این نظریه، جهان فعلی ما از ذره بسیار کوچک تر از کوچک‌ترین ذرات بنیادی بوجود آمد. البته علم فیزیک در آن لحظه وجود نداشت، و به این حالت تکینگی گویند. در واقع بر طبق این نظریه، از این تکینگی جهان منفجر شد و از این ذره همهٔ ذرات بنیادی به وجود آمدند و شروع کردند از مرکز آن دور شدن، که میلیاردها کهکشان و از جمله کهکشان راه شیری به وجود آمدند.

این انفجار باعث انبساط جهان به صورت بادکنکی می‌شود. البته نیروی دیگری که در این انبساط و کند شدن سرعت انبساط ان تأثیر دارد نیروی جاذبه‌است و خمیدگی‌های فضا زمان نسبیتی و در این صورت سه حالت متصور است.

پژوهش‌های انجام شده در سالهای پیش نشان می‌دهد که جهان افزون بر آنکه در حال بزرگ شدن است، این انبساط دارای شتاب نیز می‌باشد. یعنی همچنان که کهکشانها در حال دور شدن از یکدیگر هستند، افزون بر تندی (سرعت)دارای شتاب نیز می‌باشد.

هنگامی که بحث انبساط جهان مطرح شد، برای توجیه آن باید یک نظریه منطقی و نو ارائه می‌شد تا بتواند بزرگ شدن جهان را توجیه کند.

این نظریه باید توضیح می‌داد که بزرگ شدن جهان از کجا و چه زمانی آغاز شده است؟ برای توجیه بزرگ شدن جهان نظریه مهبانگ» -انفجار بزرگ-(Big Bang) مطرح شد که بر پایهٔ آن جهان از انفجار یک تودهٔ فوق العاده متراکم و با حجم ناچیز آغاز شده‌است.

پس از آنکه شتاب جهان مطرح شد، باید یک دلیل منطقی برای توجیه آن ارائه می‌شد. همچنانکه می‌دانید طبق قوانین فیزیک شتاب ناشی از اعمال نیرو یا انتقال انرژی صورت می‌گیرد. بنابراین باید نیرویی به جهان اعمال شود یا انرژی وجود داشته باشد تا بتواند شتاب جهان را توجیه کند. براین پایه بحث انرژی تاریک یا Dark Energy مطرح شد که هنوز سرچشمه و چرایی آن ناشناخته‌است. البته در این زمینه نظریه‌های گوناگونی مطرح شده‌است، اما هیچ کدام نتوانسته پاسخی پذیرفتنی به آن بدهد.

چکیده

در این مقاله ابتدا به تعریف CPH که همهٔ ماده‌های جهان از آن تشکیل شده‌اند می‌پردازیم سپس راجع به نخستین لحظات پیدایش کیهان صحبت می‌کنیم که چگونه پس از انفجار بزرگ کیهان تشکیل شد و چگونه هلیم و دتریم از طریق همجوشی با یکدیگر هیدروژن که عنصر اصلی تشکیل ستارگان وسیارات هست را بوجود آوردند سپس نگاهی به مقادیر تقریبی مشخصات کیهان پرداخته وبا توجه به انبساط همیشگی کیهان , فراوانی هلیم و دتریم و تابش پس زمینهٔ کیهانی حادثهٔ انفجار بزرگ را اثبات می‌کنیم و در آخر می‌بینیم که کیهان همواره در حال انبساط خواهد بود.

نام

در زبان پارسی مه» یعنی بزرگ» و بانگ به معنای صدای بلند است.

تاریخچه

ایده و تئوری مهبانگ (انفجار بزرگ) با نگرش بر ساختار کیهان ایجاد شد. در سال ۱۹۱۲ میلادی (۱۲۹۱ ه. ش) توسط وستو اسلیفر این تحقیق آغاز شد.

نظریهٔ CPH  و انرژی تاریک

طبق نظریهٔ CPH همهٔ ذرات موجود در جهان از CPH تشکیل شده‌اند و CPH همواره با مقدار سرعت ثابت حرکت می‌کنند و هنگامیکه یکدیگر را جذب می‌کنند مقداری از این سرعت ثابت به حرکت دورانی تبدیل می‌شود که آن را اسپین می‌نامند به طوری که طبق نظریه CPH پس از مهبانگ CPHها به همهٔ اطراف جهان پراکنده شدند که با سرعت ثابت Vc>c به حرکت خود ادامه می‌دادند. بتدریج CPHها یکدیگر را جذب کردند و به انرژی تبدیل شدند و انرژی نیز به ماده و پاد ماده تبدیل شد. بتدریج غبارهای آسمانی تشکیل گردید و ستارگان و کهکشانها پدید آمدند. از آنجایی که همهٔ اجسام و ذرات موجود در جهان از CPH تشکیل شده‌اند و این CHPها در ساختمان ماده دارای حرکت دورانی یا اسپین هستند، لذا هر انفجاری که در جهان صورت گیرد، مقداری از حرکت دورانی یا اسپین   CPHها به حرکت انتقالی تبدیل می‌شود. چون بیشتر مادهٔ موجود در جهان در ستارگان در حال انفجار است، لذا بطور مداوم حرکت دورانی  CPHها به حرکت انتقالی تبدیل می‌شود و این امر موجب انبساط و در عین حال شتاب جهان می‌شود.

نگاهی به چگونگی ایجاد و گسترش کیهان

همه چیز در حال گردش است. زمین به گرد خورشید می‌چرخد و ماه به گرد زمین. زمین و همهٔ سیاره‌ها ی منظومه خورشیدی نیز به دور ستاره بزرگ خورشید می‌چرخند. منظومه خورشیدی ما که در یکی از بازوهای کهکشان راه شیری قرار دارد به گرد هسته مرکزی راه شیری می‌چرخد. کهکشان راه شیری در خوشه‌ای به نام گروه محلی قرار دارد. همگی کهکشان‌های گروه محلی نیز به دور مرکز گروه محلی می‌چرخند.

از گرد هم آمدن گروه‌ها و خوشه‌های بسیاری همچون گروه محلی، مجموعه بسیار بزرگ تری به نام ابر خوشه» تشکیل می‌شود. جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم از میلیون‌ها ابر خوشه تشکیل شده‌است. اکنون می‌خواهیم از زمین کوچکمان که در این جهان بزرگ، حتی به اندازه یک نقطه کوچک هم نیست بیرون رویم و به سوی نخستین لحظه‌های تشکیل کیهان برویم.

بیش از ۱۳ میلیارد سال پیش همهٔ انرژی‌های دنیا، یعنی همهٔ آن چیزی که هم اکنون وجود دارد به صورت اصلی‌ترین ماده تشکیل دهندهٔ انرژی در یک نقطه وجود داشت. (در طول مقاله واژه‌های کیهان و عالم به کار برده شده‌است که هر دو به یک معنا است.) این نقطه با انفجاری بزرگ گسست و انرژی خود را به هر سو پخش کرد.

این لحظه را مهبانگ» -(انفجار بزرگ –((Big Bang) می‌گویند. پس از انفجار بزرگ همهٔ انرژی‌های جهان که در یک نقطه جمع شده بود به هر سو پخش و گسترده شد که اکنون نیز ادامه دارد. به زبان ساده جهان از زمان مهبانگ تا اکنون در حال انبساط (باز شدن) ات. پس از دو دقیقه با همجوشی پروتون‌ها و نوترون‌ها، دوتریوم درست شد. پس از سه دقیقه، هلیم از همجوشی دوتریوم، پروتون‌ها و نوترون‌ها پدیدار شد. در آن هنگام چگالی جرمی ماده از چگالی ماده معادل انرژی فوتون‌ها کمتر بوده‌است، در حالی که هم اکنون چگالی جرمی ماده از چگالی ماده معادل انرژی فوتون‌ها بیشتر است. در آغاز ساخته شدن کیهان نوترون‌ها، پروتون‌ها و الکترون‌ها تنها سهم ناچیزی از مقدار ماده را داشتند و این فوتون‌ها بوده‌اند که انحنای فضا- زمان را به وجود می‌آوردند.

صدهزار سال پس از تشکیل عالم، دمای کیهان هشت هزار کلوین بود در حالی که نهصد هزار سال بعد دمای جهان به سه هزار درجه کلوین کاهش یافت. در این زمان به دلیل افت دما و خنکی نسبی ای که به وجود آمده بود پروتون‌ها و الکترون‌ها با یکدیگر درهم آمیخته شدند تا این که اتم‌های خنثای هیدروژن را به وجود آوردند. کیهان در این زمان (یک میلیون سالگی) برای نخستین بار شفاف شد که با وقوع شفافیت فوتون‌های زمینه میکرو موجی کیهانی در تمام عالم گسترش یافتند. در این هنگام بخش‌هایی از کیهان که مقداری از میانگین چگال تر بودند تبدیل به خوشه‌ها، ابرخوشه‌ها و کهکشان‌ها شدند و بخش‌های کوچک و کم تراکم تر باقیمانده تبدیل به فضای میان ابرخوشه‌ها شدند.

طی یک دوره چند میلیون ساله ابرهای گازی به وجود آمدند که هسته آغازین تشکیل ستارگان بودند. کهکشان راه شیری در یک ابر چرخنده کم سرعت از هیدروژن و هلیوم که در حدود ۱۰۰ کیلو پارسک (۳۲۶ سال نوری) پهنا دارد تشکیل شد. البته هنوز معلوم نیست که کهکشان ما از یک ابر بزرگ گازی تشکیل شده یا آن که شماری از ابرهای کوچک که با یکدیگر درهم آمیخته شده‌اند. در راه تکمیل و گسترش کیهان در مرکز کهکشان راه شیری دو مرکز بسیار پرانرژی که سیاه چاله هستند به وجود آمد که به نوعی نقطه تعادل و جاذبه گردشی کهکشان است. بیش از ۵/۴ میلیارد سال پیش منظومه خورشیدی ما در درون یکی از ابرهای گازی کهکشان راه شیری زاده شد. در آغاز بخش‌هایی از این ابر بزرگ شروع به متراکم شدن کرد و بر اثر کشش گرانشی فشرده شد تا به صورت یک توده کروی شکل درآمد. پس از صد هزار سال خورشید به صورت یک کره بسیار کوچک زاده شد. خورشید کوچک پیاپی داغ تر و گرم تر می‌شد و به سرعت به گرد خود می‌چرخید و از خود ماده در فضا رها می‌کرد. پس از مدتی خورشید به دوران بلوغ خود رسید. در این دوره نخستین انفجارهای هسته‌ای خورشید آغاز شد که سبب درخشش این ستاره بزرگ می‌شد. خورشید از آغاز پیدایش خود تاکنون پیاپی در حال تبدیل ماده به انرژی است.

حلقه‌هایی از موادی که از خورشید جدا می‌شدند کم کم به صورت اجرام کوچکی درآمدند و پس از مدتی بر اثر گرانش بسیار بالای خورشید در مدارهایی متفاوت شروع به چرخیدن کردند. این اجرام که توده‌های کوچک چرخانی در میان توده‌های بزرگی از گاز و غبار بودند پس از طی چندین میلیون سال تبدیل به سیاره‌های بزرگ و کوچکی شدند که امروزه به نه نام مختلف همچنان به دور خورشید بزرگ در حال گردش هستند. هر نه سیاره منظومه خورشیدی در نه مدار مختلف و در فاصله‌های معینی از خورشید قرار دارند که به ترتیب از اولین سیاره نزدیک به خورشید عبارتند از تیر (عطارد)، ناهید (زهره)، زمین، بهرام (مریخ)، برجیس (مشتری)، کیوان (زحل)، اورانوس، نپتون و پلوتو یوهان کپلر قانون‌های سه گانه‌ای را کشف و برای حرکت سیاره‌ها وضع کرده‌است که شامل مواد زیر است:

1.       همه سیاره‌ها در یک مدار بیضی شکل به گرد خورشید می‌چرخند.

 

2.  هر سیاره‌ای که در گردش خود نزدیک به خورشید می‌رسد، سرعتش بیشتر می‌شود.

 

3.       بین مسافت و دوری سیاره از خورشید با زمانی که مدار خود را می‌پیماید، نسبت خاصی برقرار است.

جهان پهناور ما همچون بادکنکی که در حال باد شدن است مدام در حال بزرگ شدن است و هر روز بر پهنای آن افزوده می‌شود. بر طبق قانون هابل کهکشان‌های دوردست با سرعتی به تناسب دوریشان از ما فاصله می‌گیرند، بنابراین کیهان به طور یکنواخت در حال انبساط است. البته بایستی بدانید که کهکشان‌ها خود در حال انبساط و بزرگ شدن نیستند بلکه این فضا- زمان است که باز می‌شود و کهکشان‌ها را با خود می‌برد. بر پایهٔ این قانون اگر کیهان باز باشد، انبساط تا بی نهایت ادامه دارد و اگر بسته باشد انبساط متوقف شده و کیهان شروع به رمبش (انقباض) می‌کند. چون گرانش از سرعت انبساط عالم می‌کاهد ممکن است که روزی پیروز شود و موجب توقف گسترش کیهان و در نتیجه فروریختن کیهان در خود شود. برای درک بهتر آن نمونه‌ای می‌آوریم: سرعت گریز از زمین ۴/۱۱ کیلومتر بر ثانیه‌است. حال اگر موشکی با سرعت کمتر بخواهد از جو زمین خارج شود گرانش زمین این اجازه را به او نمی‌دهد و موشک به سوی زمین باز می‌گردد. پس اگر سرعت سبی دو کهکشان از سرعت گریزشان کمتر باشد روزی انبساط پایان یافته و کیهان آغاز به انقباض می‌کند و اگرسرعت گریزشان بیشتر باشد انبساط عالم ادامه خواهد داشت. برای رسیدن به پاسخی قطعی درباره رنوشت کیهان ما، در آغاز بایستی به چگونگی پیدایش آن پی برد. هم اکنون گروهی از دانشمندان فیزیک در حال بررسی زمان صفر انفجار بزرگ از راه نظریه ریسمان‌ها» هستند. نظریه ریسمان‌ها فرضیه‌ای نوین است که هنوز به صورت تجربی ثابت نشده‌است. بر طبق این نظریه، کیهان در رده‌ای بنیادی تر از رشته‌ها یا ریسمان‌هایی ساخته شده که با فرکانس‌های مختلف ارتعاش می‌کنند. پژوهش درباره ماهیت انفجار بزرگ به ظاهر تنها از طریق نظریه ریسمان‌ها امکان دارد اما زمان پاسخ به چنین پرسشی سخت و دشوار که بزرگ‌ترین معمای عالم است مشخص نیست.

نظریهٔ مهبانگ (انفجار بزرگ)

شرح گام به گام تاریخ کیهان از دید نظریهٔ مهبانگ»: آشکار است برای آگاهی از چگونگی نخستین ثانیه‌ها و یا بهتر بگوییم نخستین اجزای ثانیه‌های پس از انفجار آغازین نباید از ستاره شناسان پرسید بلکه در این مورد باید به فیزیکدان‌های متخصص در امر فیزیک ذره‌ای مراجعه کرد که در مورد تشعشعات و ماده در شرایط کاملا سخت و غیر عادی جستجو و تجربه می‌کنند. تاریخ کیهان معمولاً به ۸ مقطع کاملا متفاوت و نا مساوی بخش می‌شود:

مرحله نخست (صفر تا۱۰ به توان ۴۳- ثانیه) این مساله هنوز برایمان کاملا روشن نیست که در این نخستین اجزای ثانیه‌ها چه چیزی تبدیل به گلوله آتشینی شد که کیهان باید بعداً از آن ایجاد گردد. هیچ معادله اندازه گیری برای دمای بسیار بالا و تصورناپذیری که در این زمان حاکم بود در دست نمی‌باشد.

مرحله دوم ( از۱۰ به توان ۴۳- تا ۱۰ به توان ۳۲- ثانیه )نخستین سنگ بناهای ماده مثلا کوارک‌ها و الکترون‌ها و پاد ذره‌های آنها از برخورد پرتوها با یکدیگر به وجود می‌آیند. بخشی از این سنگ بناها دوباره با یکدیگر برخورد می‌کنند و به صورت تشعشع فرو می‌پاشند. در لحظه‌های بسیار بسیار اولیه ذره‌های فرا سنگین - x نیز می‌توانسته‌اند به وجود آمده باشند. این ذره‌ها دارای این ویژگی هستند که هنگام فروپاشی ماده بیشتری نسبت به پاد ماده و مثلا کوارک‌های بیشتری نسبت به آنتی کوارک‌ها ایجاد می‌کنند. ذره‌های x که تنها در همان نخستین اجزای بسیار کوچک ثانیه‌ها وجود داشتند برای ما میراث مهمی به جا گذاردند که عبارت بود از: افزونی ماده در برابر پاد ماده»

مرحله سوم (از۱۰ به توان ۳۲- ثانیه تا ۱۰ به توان ۶- ثانیه (کیهان از مخلوطی از کوارک‌ها - لپتون‌ها - فوتون‌ها و ذره‌های دیگر تشکیل شده که متقابلا به ایجاد و نابودی یکدیگر مشغول بوده و همچنین خیلی سریع در حال از دست دادن دما هستند.

مرحله چهارم (از ۱۰ به توان ۶- ثانیه تا ۱۰ به توان ۳- ثانیه (کمابیش همگی کوارک‌ها و پاد کوارک‌ها به صورت پرتو ذره‌ها به انرژی تبدیل می‌شوند. کوارک‌های جدید دیگر نمی‌توانند در دماهای رو به کاهش به وجود آیند ولی از آن جایی که کوارک‌های بیشتری نسبت به پاد کوارک‌ها وجود دارند برخی از کوارک‌ها برای خود جفتی پیدا نکرده و به صورت اضافه باقی می‌مانند. هر ۳ کوارک با یکدیگر یک پروتون با یک نوترون می‌سازند. سنگ بناهای هسته اتم‌های آینده اکنون ایجاد شده‌اند.

مرحله پنجم (از ۱۰ به توان ۳- ثانیه تا ۱۰۰ ثانیه ) الکترون‌ها و پاد الکترون‌ها در برخورد با یکدیگر به اشعه تبدیل می‌شوند. شماری از الکترون‌ها باقی می‌ماند زیرا که ماده بیشتری نسبت به پاد ماده وجود دارد. این الکترون‌ها بعداً مدارهای اتمی را می‌سازند.

مرحله ششم (از ۱۰۰ ثانیه تا ۳۰ دقیقه )در دماهایی که امروزه می‌توان در مرکز ستارگان یافت نخستین هسته‌های اتم‌های سبک و به ویژه هسته‌های بسیار پایدار هلیم در اثر همجوشی هسته‌ای ساخته می‌شوند. هسته اتم‌های سنگین از قبیل اتم آهن یا کربن در این مرحله هنوز ایجاد نمی‌شوند. در آغاز آفرینش عملاً تنها دو عنصر بنیادی که از همه سبکتر بودند وجود داشتند: هلیم و هیدروژن

مرحله هفتم (از ۳۰ دقیقه تا ۱ میلیون سال پس از آفرینش) پس از گذشت حدود ۳۰۰۰۰۰ سال گوی آتشین آنقدر دما از دست داده که هسته اتم‌ها و الکترون‌ها می‌توانند در دمایی در حدود ۳۰۰۰ درجه سانتی گراد به یکدیگر بپیوندند و بدون اینکه دوباره بی درنگ از هم بپاشند اتم‌ها را تشکیل دهند. در نتیجه آن مخلوط ذره‌ای که قبلا نا مرئی بود اکنون قابل دیدن می‌شود.

مرحله هشتم (از یک میلیون سال پس از آفرینش تا امروز ) از ابرهای هیدروژنی کهکشانها، ستارگان و سیاره‌ها به وجود می‌آیند. در درون ستارگان هسته اتم‌های سنگین از قبیل اکسیژن و آهن تولید می‌شوند. که بعدها در انفجارهای ستاره‌ای آزاد می‌گردند و برای ساخت ستارگان و سیاره‌ها و زندگی جدید به کار می‌آیند.

عناصر پیدایش زندگی زمینی

برای زمین با توجه به گوناگونی زندگی که در آن وجود دارد ۳ چیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده‌است:

  1. از همان ابتدای خلقت همیشه ماده بیشتری نسبت به ضد ماده وجود داشته و بنابراین همواره ماده برای ما باقی می‌ماند.
  2. در مرحله ششم هیدروژن به وجود آمد این ماده که سبک‌ترین عنصر شیمیایی می‌باشد سنگ بنای اصلی کهکشان‌ها و سیاره‌ها می‌باشد. هیدروژن همچنین سنگ بنای اصلی موجودات زنده‌ای است که بعداً روی زمین به وجود آمدند و احتمالا روی میلیاردها سیاره دیگر نیز وجود دارند.
  3. در مرکز ستارگان نخستین هسته اتم‌های سنگین از قبیل اکسیژن و یا کربن یعنی سنگ بناهای اصلی مورد نیاز برای زندگی به وجود آمدند.

اجزای سازندهٔ کیهان

تنها حدود ۴ درصد کیهان از ماده، به شکلی که ما می‌شناسیم تشکیل شده‌است، یعنی ماده معمولی که ما می‌شناسیم و در آزمایشگاه وجود دارد، تنها ۴درصد همهٔ عالم را می‌سازد. ۲۳درصد کیهان را ماده تاریک سرد تشکیل داده که دانشمندان داده‌های خیلی کمی درباره اش دارند و ۷۳ درصد مانده را انرژی تاریک شگفت انگیز تشکیل می‌دهد که تقریبا تنها چیزی که در موردش می‌دانیم، این است که وجود دارد!

شواهد در دفاع از نظریه مهبانگ

نتایج ۳ رصد مهم طی قرن گذشته به ستاره شناسان کمک کرد تا اطمینان حاصل کنند که جهان با بیگ بنگ آغاز شده‌است. اولین آنها این است که جهان در حال انبساط است – بدین معنی که فضای میان کهکشان‌ها در حال بزرگ و بزرگتر شدن است - این مشاهده منجر به این حدس شد که قبل ازانبساط همه چیز در جایی کنار هم قرار داشته‌است. دوم اینکه این نظریه به خوبی قادر به توضیح فراوانی هلیم و دتریم (ایزوتوب هیدروژن) در جهان است. دما و چگالی و محیط منبسط شونده جهان اولیه شرایط خوبی برای تولید این هسته‌ها با فراوانی که امروز شاهد آن هستیم می‌باشد. دلیل سوم اینکه ستاره شان موفق به رصد تابش پس زمینه کیهانی – نابش بس از انفجار اولیه - از هر سمت کیهان شده‌اند. تابش پس زمینه کیهانی دلیل قاطعی بر تایید آغازی این چنین – با یک انفجار- برای جهان است. آفای استفان هاوکینگ در این مورد می‌گوید: این اکتشاف بی نظیر، اکتشاف قرن است.

انبساط جهان

همزمان با این ایده که جهان در حال انبساط است، ستاره‌شناسی یه اسم وستو سلیفر (Vesto Slipher) متذکر شد که تعداد کهکشان‌هایی که از ما دور می‌شوند بیشتر از آنهایی هستند که به ما نزدیک می‌شوند

 

ستاره شناسان با استفاده از نور دریافتی از یک کهکشان قادرند دریابند که یک کهکشان به ما نزدیک یا از ما دور می‌شود. اگر طیف نوری کهکشان به سمت طول موج کوتاه تر اتقال یابد - انتقال به آبی – کهکشان در حال نزدیک شدن به ماست، مثال معروف این مطلب تغییر طول موج صدای یک آمبولانس در حال نزدیک شدن به ما است. اگر طیف نوری کهکشان به سمت طول موج بلند تر انتقال یابد - انتقال به سرخ – کهکشان در حال دور شدن از ماست، همان طور که طول موج صدای یک آمبولانس که در حال دور شدن از ما است افزایش می‌یابد. میزان اتقال به سرخ یا آبی بستگی به سرعت دور شدن یا نزدیک شدن کهکشان دارد. بنابراین وستو سلیفر مشاهده کرد که بیشتر کهکشان‌ها دارای انتقال به سرخ هستند تا انتقال به آبی.

درسال ۱۹۲۹، ادوین هابل (Edwin Hubble) کشف کرد کهکشان‌هایی که در فاصلهٔ بیشتری از ما قرار دارند با سرعت بیشتری از ما دور می‌شوند، این سرعت متناسب با فاصله‌است. به عبارت دیگر کهکشان‌هایی که در فاصله دورتری نسبت به ما هستند دارای اتقال به سرخ بیشتری نیز می‌باشند. کهکشان‌های دور دست فاصله‌ای در ابعاد میلیون و میلیارد سال نوری با ما دارند و این به این معناست که ما به گذشته‌ای در ابعاد میلیون یا میلیارد سال نوری نگاه می‌کنیم. در حین سفر نور کهکشان‌ها به سمت ما طیف نور ازطول موج‌های کوتا هتر به سمت طول موج‌های بلند تر - انتقال به سرخ – اتقال می‌یابد. این انتقال به سرخ در اثر انبساط ساختار فضا است. اگر طول موج دو برابر شود، جهان می‌باید با ضریب ۲ منبسط شود. بنابراین کشف هابل این بود که عامل انبساط به نحوی با مسیر طی شده توسط نور در ارتباط است، معادل با اینکه شما به چه میزان به گذشته نگاه می‌کنید. این مطلب بیان گر این است که هر چه در زمان به عقب و عقب تر برگردیم جهان کوچک و کوچکتر است. با سفر به گذشتهٔ یک جهان منبسط شونده خواهیم دید که فاصلهٔ میان کهکشان‌ها در حال کاهش و چگالی جهان در حال افزایش است.

این روند تا جایی ادامه پیدا می‌کند که تمامی ماده جهان در حجمی بسیار کوچک متراکم می‌شود، که نتیجه این روند چگالی باور نکردنی جهان اولیه - لحظه بیگ بنگ – است. با تقسیم فاصلهٔ کهکشان بر سرعت ذاتی آن قادر به تخمین طول عمر جهان خواهیم بود. با این روش می‌توانیم تخمین بزنیم که در چه زمانی فاصلهٔ ما تا دیگر کهکشان‌ها صفر بوده‌است. محاسبات نشان می‌دهند که بیگ بنگ در حدود ۱۰ تا ۱۵ میلیارد سال قبل - ۳ برابر عمر زمین – اتفاق افتاده‌است.

یکی از راه‌های تست کردن این تخمین این است که به ذنبال کهن‌ترین جسم در کیهان باشیم این جسم می‌باید سنی در حدود ۱۰ تا ۱۵ میلیارد سال داشته باشد نه بیشتر. روش دیگر بررسی فعالیت‌های رادیو اکتیوی ایزوتپ‌های اورانیوم است. می‌دانیم که کهن‌ترین ایزوتوپ‌های تشکیل شده توسط فعالیت‌های هسته‌ای ابر –نو اخترها ۱۰ میلیارد سال سن دارند. با استفاده از مدل‌های امروزی تحول ستاره‌ای می‌دانیم که کهن‌ترین ستارهای موجود در کهکشان را شیری در حدود ۱۰ میلیارد سال سن دارند. سنین به دست آمده با تخمین -های ما مطابقت دارند.

فراوانی هلیم و دتریم در کیهان

با توجه به این که در ابتدای کیهان دما بسیار زیاد بوده‌است می‌تواند دلیل خوبی برتائید این مطلب باشد که هلیم و دتریم پیش از تشکیل هر ستاره‌ای در جهان بوجود آمده‌اند. این عناصر در همجوشی‌های هسته‌ای تولید می‌شوند. همجوشی یک پروتون با یک نترون منجر به تولید دتریم - هیدروژن سنگین - می‌شود. این فرایند تنها در دماهای بسیاربالا مثل دمای هستهٔ ستاره‌ها امکان پذیر است. در سال ۱۹۴۶، جورج گاموو(George Gamow) یکی ازدانشجویان فریدمن پیشنهاد داد که همجوشی هسته‌ای می‌بایست در کیهان اولیه زمانی که دما بسیار بالا بود اتفاق افتاده باشد. این فرآیند سنتز هسته‌ای نام دارد، که منجر به تولید هلیم و دتریم (همچنن مقداری لیتیم و بریلیوم) از دریای انبوه پروتون‌ها و نترون‌های پر انرژی کیهان اولیه شده‌است. در اوایل دههٔ ۱۹۶۰ طیف سنجی ستاره‌های محلی نشان داد که هلیم ۲۰ تا ۳۰ در صد از جرم ستاره‌ها را تشکیل می‌دهد. و بقیه جرم ستاره را غالبا ازهیدروژن تشکیل شده‌است. تنها دو منبع در جهان حاضر فادر به تولید هلیم هستند که یکی ستاره‌های آسمانند و دیگری بمب‌های اتمی. هر دو این‌ها با استفاده از همجوشی هسته‌ای و در آمیختن هسته‌های هیدروژن، هلیم تولید می‌کنند که انرژی فراوانی نیز از این فرایند تولید می‌شود. ستاره شناسان بر این اعتقادنند که اگر تمامی هلیم موجود در جهان توسط ستاره‌ها تولید شده‌است درنتیجه روشنایی آسمان باید بیشتر از حال حاضر باشد. بنابراین هلیوم موجود می‌باید قبل از ستاره‌ها تولید شده باشد.

برپایه تئوری سنتز هسته‌ای مدل بیگ بنگ فیزیکدان‌ها در اواسط دههٔ ۱۹۶۰ تخمین زدند که در حدود یک چهام جرم کیهان در ابتدا به هلیم تبدیل شده‌است، در حالی که باقیمانده جرم به هیدروژن تبدیل شده. این مقدار با اندازه گیری‌های اولیه ۲۰تا ۳۰ درصد فراوانی هلیم، که امروزه مشاهده می‌کنیم - که توسط بیگ بنگ، قبل از اینکه در ستاره‌ای تولید شود، تولید شده‌است - سازگار است. در اوایل دههٔ ۱۹۷۰ با مطالعه طیف دیگر کهکشان‌ها مشخص شد که اکثریت هلیم مشاهده شده قبل از شکل گیری ستاره‌ای در کیهان وجود داشته‌است.

مقدار اکسیژن موجود در ستاره میزان سنتز هسته‌ای ستاره را نشان می‌دهد زیرا این ستاره‌ها هستند که توسط همجوشی هسته‌ای هیدروژن عناصر سنگین تری مثل: اکسیژن، نیتروژن، کربن و هلیوم را تولید می‌کنند. اگر همانند اکسیژن تمامی هلیوم موجود در کیهان توسط ستاره‌ها تولید شده باشد انتظار نمی‌رود در کهکشان‌هایی که اکسیژن ندارند هلیوم یافت شود زیرا کهکشان‌ها قبل از شکل گیری عناصرسنگین در ستاره‌ها شکل گرفته‌اند. برای شکل گیری یک کهکشان مقدار اولیه هلیوم مورد نیاز در حدود ۲۴ درصد است و این مطلب تاییدی بر وجود تئوری سنتز هسته‌ای بیگ بنگ است. به این معنا که باید در جهان اولیه هلیوم تولید شده باشد. نتایج رصدی از این تئوری - که در جهان اولیه یک چهارم جرم کیهان توسط سنتز هسته‌ای به هلیوم تبدیل شده‌است - دفاع می‌کنند.

شاهد دیگری برای تایید سنتز هسته‌ای در کیهان اولیه دتریوم می‌باشد. دتریم بر خلاف هلیوم هرگز در مرکز ستاره‌ها تولید نمی‌شود. دتریم تولید شده در ستاره‌ها در دمای بالا و فشار زیاد بلا فاصله یا تجزیه می‌شود- در دمایی بالاتر از یک میلیون درجه کلوین دتریم به یک پروتون و یک نترون تجزیه می‌شود- و یا اینکه به هلیوم تبدیل می‌شود. ستاره شناسان در اوایل دهه ۱۹۷۰ پی بردنند که عاملی نا مشخص در کیهان حاضر منجر به تولید دتریم می‌شود. مطالعات انجام گرفته در سال۱۹۷۳ بر روی طیف جذبی ستاره‌های نزدیک شان داد که مادهٔ میان ستاره‌ای حاوی مقدار کمی دتریوم می‌باشد. و از آنجا که ستاره‌ها قادر به تولید دتریوم نمی‌باشد، در نتیجه دتریوم موجود می‌بایستی درابتدای شکل گیری کهکشان‌ها یا حتی قبل از آن تولید شده باشد. با وجود اینکه در کیهان اولیه دما به شدت بالا بوده‌است ولی به دلیل انبساط عالم چگالی و فشار به سرعت کاهش یافته طی این مدت دتریوم تولید شده فرصتی برای تجزیه پیدا نکرده‌است. بر این اساس فراوانی هلیوم و دتریوم موجود در جهان شاهد دیگری است بر آغازی با دمای بالا، برای کیهان که این انفجار نیرومند با مدل بیگ بنگ سازگاری دارد.

تابش پس زمینهٔ کیهانی

دلیل سوم و نهایی برای مدل بیگ بنگ تابش پس زمینهٔ کیهانی است. در سال ۱۹۴۸ آقای گاموو پیش بینی کرد که تابش حاصل از سنتز هسته‌ای کیهان اولیه هنوز فابل آشکار سازی است. او دمای لازم برای تشکیل هلیوم در کیهان اولیه را محاسبه کرد و بر اساس آن دمای تابش‌های به جا مانده از آن فرآیند را در جهان امروز حدود ۵ درجهٔ کلوین تخمین زد. اغلب فیزیکدان‌های تئوری و حتی خود او بر این باور بودند که این دما برای ردیابی بسیار ضعیف است.

به هر حال در سال ۱۹۶۴ دو ستاره شناس رادیویی به نام‌های آرنو پنزیاس (Arno Penzias) و رابرت ویلسون (Robert Wilson) می‌کوشیدند تا سیگنال‌های مزاحم پس زمینه را از سیگنال‌های دریافتی آنتن رادیویی خود حذف کنند. آنها بر این باور بودند که عامل این نویز مزاحم پس زمینه فضلهٔ کبوترانی است که در آنتن رادیویی آنها لانه کرده‌اند و با پاک کردن این فضله‌ها می‌توانند این نویز مزاحم را حذف کنند اما پس از یک سال آنها همچنان این نویز مزاحم را دریافت می‌کردنند، و قادر به حذف آن نبودند. آن دو متوجه شدن که این نویز در تمام جهات به صورت یکسان دریافت می‌شود - چه آنتن رادیویی آن‌ها به سمت خورشید هدفگیری شده باشد یا به سمت مرکز کهکشان و یا حتی محدوده‌های خالی آسمان- این بدان معنا بود که این سیگنال می‌بایستی از ورای کهکشان منشاء داشته باشد، در غیر این صورت نمی‌توانست در تمام جهات آسمان به صورت یکسان دریافت شود. همگرایی شدید این سیگنال نشان می‌داد که منبع این سیگنال در فاصلهٔ دوری از ما قرار دارد به عبارت دیگر در اوایل عمر کیهان اتفاق افتاده‌است. همچنین منبع این سیگنال می‌بایستی پر قدرت باشد که در حال حاضر ما قادر به آشکار سازی آن هستیم. سرانجام فیزیکدان‌ها پی بردند که این تابش‌ها از انفجار اولیه کیهان منشاء گرفته‌اند - همان طور که آقای گاموو پیش بینی کرده بود -. اما آن‌ها چگونه می‌توانستند مطمئن شوند که کشف پنزیاس و ویلسون همان تابش پس زمینهٔ کیهانی است؟

اگر این تابش حاصل بیگ بنگ باشد باید از طیف جسم متعارفی که جسم سیاه نامیده می‌شود پیروی کند. جسم سیاه جسمی است که تمام تابش دریافتی را جذب می‌کند. بر اساس مدل بیگ بنگ کیهان اولیه تجمعی فشرده شده از ذره و نور بوده‌است، و دمایی بسیار بالا داشته‌است. در یک چنین محیطی ذره دائما با نور در برخورد بوده‌است، آن را جذب می‌کرده و دوباره آن را تابش می‌کرده‌است. نور در یک چنین شرایطی دارای طیف جسم سیاه می‌باشد، و این مشخصه نور در طول سفرش در فضای منبسط شونده ثابت می‌ماند. در طیف جسم سیاه هر طول موج دارای شدت خاصی است. و این شدت در طول موج‌های مختلف تنها تابع دمای جسم است. بنابراین ستاره شناسان با اندازه گیری شدت تابش در طول موج‌های مختلف می‌توانند نتیجه یگیرند که این تابش با تابش جسم سیاه مطابقت دارد یا خیر.

در دههٔ ۱۹۷۰ گروه‌های مختلفی شدت تابش را در امواج ماکرو ویو و فروسرخ اندازه گیری کردند. تمامی این مشاهدات تایید کرد که تابش پس زمینهٔ کیهانی یک تابش جسم سیاه می‌باشد و دمای آن در حدود ۳ درجهٔ کلوین است. در سال۱۹۹۱ رصد خانه فضایی COBE اندازه گیری دقیقی از تابش پس زمینهٔ کیهانی انجام داد و نتیجه بسیار شگفت آور بود. در۴۳ مورد اطلاعات اندازه گیری شده همخوانی کاملی با طیف جسم سیاه داشتند. این اطلاعات چنان با طیف جسم سیاه هم خوانی داشتند که نمودار طیف جسم سیاه به طور کامل در پس آن‌ها مهو می‌شد. این مورد، آخرین نمونه از یکسان بودن فیزیک تئوری و مشاهدات انجام گرفته شده توسط نجوم بود.

بر اساس اندازه گیری‌های ماهواره COBE دمای تابش پس زمینهٔ کیهانی می‌بایستی ۰٫۰۱۰±۲٫۷۲۶باشد. این مقدار اندازه گیری شده به اندازه قابل توجهی از مقدار اصلی تابش کمتر است ودلیل این امر انبساط عالم می‌باشد -عالم منیسط شونده منجر به افزایش طول موج تابش شده و انرژی موج را کاهش می‌دهد - این موج به اندازه سن عالم در راه بوده تا به ما برسد. امروزه ستاره شناسان می‌دانند که عالم منبسط شونده طول موج تابش پس زمینهٔ کیهانی را با ضریب ۱۰۰۰ افزایش می‌دهد. درخش پس از بیگ بنگ در زمانی اتفاق افتاده‌است که عالم تنها ۵۰۰/۰۰۰ هزار سال عمر داشته‌است در نتیجه تابش پس زمینهٔ کیهانی قدیمی‌ترین سوژه رصد شده تا کنون است. در حقیقت ما اتفاقات حاصل از بیگ بنگ را نظاره می‌کنیم.

مشخصات عالم:

عمر جهان

T=13.8*10^12 years= 4.3 * 10^20

شعاع جهان

شعاع جهان 45.7 میلیارد سال نوری است که معادل عدد

R=4٫3*10^29 m

حجم جهان

فرض این که جهان را کروی در نظر بگیریم داریم:

V= 33.3 * 10^88 m^3

چگالی جهان

D= 10^-18 kg/m^3

جرم جهان

M= 17.1*10^60 kg

توجه شود که ارقام فوق تقریبی است، اما نتیجه‌ای که از آنها می‌خوهیم بگیریم، عمیقتر از اهمیت درستی یا نادرستی ارقام فوق است.

تداوم انبساط کیهان

 

جنبش انبساطی یا به عبارت دیگر از همدیگر دور شدن کهکشان‌ها به هر حال رو به کند شدن است. زیرا جزایر جهانی متعدد در واقع به سمت یکدیگر جذب می‌شوند و در نتیجه حرکت انبساطی آن‌ها کند تر می‌شود. اکنون پرسش این است که آیا زمانی همهٔ این حرکت‌ها متوقف خواهد گردید و این عالم در هم فرو خواهد پاشید؟ این مساله بستگی به تراکم ماده در جهان هستی دارد. هر چه این تراکم بیشتر باشد نیروهای گرانش میان کهکشان‌ها و دیگر اجزای گیتی بیشتر بوده و به همان نسبت حرکت آن‌ها با شدت بیشتری متوقف خواهد شد. هم اکنون چنین به نظر می‌رسد که تراکم جرم بسیار کمتر از آن است که زمانی عالم در حال انبساط را به توقف در آورد. به هر روی این امکان وجود دارد که هنوز جرم‌های بسیار بزرگ ناشناخته‌ای از قبیل (سیاه چاله‌های اسرار آمیز) یا (ابرهای گازی شکل تاریک) وجود داشته باشند و یا نوترینوها که بدون جرم به شمار می‌آیند جرمی هرچند کوچک داشته باشند. اگر این طور باشد در این صورت حرکت کیهانی زمانی شاید ۳۰میلیارد سال دیگر متوقف خواهد شد. در آن زمان کهکشان‌ها با شتابی زیاد حرکت به سوی یکدیگر را آغاز خواهند کرد تا در پایان به شکل یک گوی آتشین بزرگ یکپارچه شوند. آن زمان شاید می‌باید روی یک انفجار اولیه جدید دیگر و زاده شدن یک کیهان دیگر حساب کنیم. با توجه به سطح کنونی دانش آدمی و میزان پژوهش‌های انجام شده باید اینطور فرض کرد که کیهان تا ابدیت انبساط خواهد یافت.

برای یک لحظه شتاب جهان و انبساط جهان را فراموش کنید. حالا فرض کنید جهان در حال فرو ریختن در خود است. چه اتفاقی خواهد افتاد؟

در این حالت تمام شواهد نشان می‌دهد که جهان در حال انقباض است. نخست نور دریافتی از ستارگان به طرف آبی جابجا می‌شوند. فاصله بین اجسام در حال کاهش است.

بنابراین فاصله بین زمین و ماه کاهش می‌یابد، ماه به زمین وصل می‌شود. زمین و سایر سیارات در خورشید سقوط می‌کنند. فشار گرانش افزایش می‌یابد. خورشید وستارهٔ آلفا قنطورس (نزدیکترین ستاره به خورسید) یکدیگر را جذب می‌کنند. فاصله‌ها به سرعت کاهش می‌یابد. حجم جهان کاهش می‌یابد و شدت گرانش و فشار آن افزایش می‌یابد.

چه اتفاقی برای اتمها می‌افتد؟  شعاع مدار اتمها کاهش می‌یابد. الکترونها در هسته سقوط می‌کنند. بنابراین تنها هسته‌ها باقی می‌مانند. همچنین ممکن است حجم هسته‌ها نیز کاهش یابد. اما ما هیچگونه شاهدی بر این امر نداریم. لذا اجازه بدهید با توجه به چگالی هسته بحث را ادامه دهیم.

چگالی هسته 2*10^17kg/m^3 فرض کنیم جهان کاملاً درهم فرو ریزد. بنابراین با توجه به چگالی هسته حجم جهان را حساب می‌کنیم حجم جهان Vo=M/D=8.5*10^43 m^3 آنگاه شعاع جهان برابر خواهد شد با Ro= 2.7* 10^14m و این یک سیاه چالهٔ مطلق است.

سیاه چاله مطلق

با توجه به نظریه سی. پی. اچ. همه چیز از سی. پی. اچ. ساخته شده‌است. همچنین هسته‌ها نیز از سی. پی. اچ. ساخته شده‌اند. سی. پی. اچ.‌ها در هسته اتم اسپین دارند و در کنار یکدیگر حرکت می‌کنند. سی. پی. اچ. دارای اسپین و حرکت انتقالی است. بطوریکه in all inertial frames and any space gradVc=0 فرض کنیم یک سی. پی. اچ. دارای سرعت انتقالی و اسپین v, sهنگامیکه سرعت انتقالی آن به سمت صفر میل می‌کند، اسپین آن به ماکزیمم می‌رسد. هنگامیکه فشار گرانش خیلی افزایش یابد، فاصله بین سی. پی. اچ.‌ها کاهش می‌یابد. هیچ جسم یا ذره‌ای حتی نور و سایر امواج الکترمغناطیسی نمی‌تواند از میدان گرانش آن بگریزد. شکل زیر

در این حالت سرعت انتقالی سی. پی. اچ. نزدیک به صفر است. مهبانگ (بیگ بنگ) از سیاه چاله‌ای نظیر آن بوجود آمده‌است. با توجه به معادله زیر ما می‌توانیم درک خوبی از مهبانگ داشته باشیم

فرض کنیم شدت گرانش به قدری باشد که اسپین سی. پی. اچ.‌ها در سطح یک سیاه چاله به حداکثر ممکن برسند، یعنی سرعت انتقالی آنها بسمت صفر میل کند. چنین سیاه چاله‌ای یک سیاه چالهٔ مطلق است. در این حالت سیاه چاله حالت بحرانی خواهد داشت و با افزایش شدت میدان گرانشی آن، سی. پی اچ. از نیروی خارجی تبعیت نمی‌کند و سیاه چالهٔ مطلق منفجر می‌شود

در لحظات اولیه سی. پی. اچ.‌ها با سرعت Vc می‌گریزند و اثر گرانش در همه جا گسترش می‌یابد. با توجه به اینکه شعاع جهان در این حالت از رابطه زیر به دست می‌آید  Ro<< 2.7*1014 m  و با توجه به سرعت سی. پی. اچ. جهان در چند ثانیه شدیداً منبسط می‌شود. اما در آنجا ماده و انرژی وجود ندارد. در این وضعیت تنها سی. پی. اچ. است که با سرعت انتقالیVc در فضا منتشر می‌شود. اما سی. پی. اچ.‌ها با یکدیگر دارای کنش متقابل هستند و یکدیگر را جذب می‌کنند. سی. پی. اچ.‌ها اسپین می‌گیرند و کوانتوم‌های کوچک انرژی شکل می‌گیرند. آنگاه امواج الکترومغناطیسی ظاهر می‌شوند. این مرحله در یک مدت زمان بسیار طولانی اتفاق می‌افتد. بتدریج انرژی در مدت‌های کوتاه تری تولید می‌شود. و مقدار زیادی کوانتوم‌های بزرگ انرژی ظاهر می‌شود حال به مرکز انفجار توجه فرمایید. مرکز سیاه چاله مطلق نظیر مرکز سایر اجسام بزرگ است و فشار گرانش در آنجا تقریباً صفر است. بنابراین هنگامیکه جهان (سیاه چاله مطلق) منفجر می‌شود، مرکز آن تحت فشار شدید از همهٔ اطراف قرار می‌گیرد.

در ثانیه اول انفجار کنش و واکنش‌ها در مرکز جهان بسیار شدید است. مقادیر متنابهی انرژی تشکیل می‌شود و به ماده و پاد ماده تبدیل می‌شوند. بتدریج گرد وعبار و اجسام ظاهر می‌شوند. با انبساط جهان اندازه اتمها نیزافزایش می‌یابد. و این تاریخ واقعی جهان ما است.

نتیجه

در قرن بیستم ما نظاره گر جهش بزرگی در درک و شناخت کیهان بودیم. از زمانی که معتقد به جهانی پایدار بودیم چندی نمی‌گذرد. کهکشان‌های دوردست که از ما دور م

قدمت این جسم به زمانی برمی‌گردد که دنیا تنها 3 درصد از عمر کنونی 13.7 میلیارد سال خود را داشت.
ما این کهکشان تازه کشف شده را که MACS0647 نامیده شده، به همان شکلی می‌بینیم که در 420 میلیون سال پس از مهبانگ وجود داشت. نور این کهکشان 13.3 میلیارد سال در فضا سفر کرده تا امروز به زمین برسد، فاصله‌ای که معادل انتقال‌به‌سرخ با اندازه تقریبی 11 است.

به رغم این که عموما انتظار داریم که با استفاده از قدرت بسیار زیاد عدسی گرانشی، کهکشان‌های بسیار دوردست را بیابیم، این کشف اخر حتی از از آنچه که خود من فکر می کردم بتوان با سیستم CLASH یافت بسیار فراتر رفته است. خروجی علمی این سیستم شگفت انگیز خواهد بود».
نور این کهکشان، هشت میلیارد سال پس از آغاز سفرش وارد یک مسیر انحرافی در دو مسیر در اطراف خوشه کهکشانی بسیار بزرگ  MACS J0647.7+7115 شد. گروه به لطف عدسی گرانشی، سه تصویر بزرگنمایی شده از MACS0647-JD را با کمک هابل مشاهده کرد. جاذبه خوشه کهکشانی، نور کهکشان دوردست را تقویت کرد و تصویرها را بسیار درخشان‌تر از آن چیزی ساخت که در اصل بودند، هرچند با تمام این تفاسیر، هنوز این کهکشان تنها به صورت نقطه‌ای خیلی کوچک در تصاویر هابل دیده می‌شود.

این خوشه کاری را انجام می‌دهد که هیچ تلسکوپ ساخته دست بشر توان انجام آن را ندارد. بدون این بزرگنمایی، دنیا نیاز به یک تلاش غول آسا برای مشاهده این کهکشان داشت».
تحلیل‌ها نشان می‌دهند که پهنای این کهکشان کمتر از 600 سال نوری است و این بدان معنی است که این جسم به حدی کوچک است که می‌تواند در اولین مراحل تشکیل کهکشان باشد. در مقام مقایسه باید گفت که کهکشان راه شیری 150هزار سال نوری پهنا دارد. جرم تقریبی این کهکشان نوزاد برابر با 100 میلیون تا یک میلیارد خورشید، یا بین 0.1 و 1 درصد جرم ستارگان کهکشان راه شیری ما است.

آن جسم می‌تواند یکی از اجزای سازنده یک کهکشان باشد، در 13 میلیارد سال بعد، ممکن است ده‌ها، صدها یا حتی هزاران بار با دیگر کهکشان‌ها یا اجزای سازنده کهکشانی ترکیب شده باشد».

به ویدیو زیر مراجعه کنید

دریافت

فضای اطراف کهکشان با استفاده از 17 فیلتر (از طول‌موج‌های فرسرخ نزدیک تا فرابنفش نزدیک) توسط هابل مشاهده شد و خود کهکشان تنها در قرمزترین فیلترها رویت شد. این نتیجه متناظر با یک کهکشان با انتقال‌به‌سرخ بسیار زیاد (متناظر با فاصله بسیار بسیار دور) بود، ولی به طور کامل دیگر احتمال‌ها را رد نمی‌کرد. ولی تصاویر کهکشان در طول‌موج‌های بلندتر فروسرخ که توسط تلسکوپ اسپیتزر گرفته شده بودند قطعی‌تر بودند: اگر خود جسم فی نفسه قرمز باشد، در این تصاویر روشن و درخشان می‌افتد. ولی با این تلسکوپ هم، کهکشان به سختی قابل رویت بود، و به عبارت دیگر تقریبا غیر قابل رویت بود.
شاید MACS0647-JD آن قدر دور باشد که هیچ یک از تلسکوپ‌های کنونی نتواند فاصله دقیق آن را با طیف‌سنجی تعیین کند. با این وجود، تمام شواهد حاکی از این هستند که این کهکشان دوردست یک رکورد جدید در دورترین جسم مشاهده شده از روی زمین است.


مقدمه

بابا آدم با نام علمی Aractium Lappal که فیل گوش و آراقیطون نیز نامیده می‌شود متعلق به تیره گل مینا از گیاهان دو لپه می‌باشد. گیاهی است علفی و دو ساله که ارتفاع ساقه آن تا 5.1متر می‌رسد. این گیاه به حالت وحشی در دشتها و نواحی معتدل و مرطوب و سایه در اروپا و آسیا می‌روید. ساقه آن که شبیه پوست مار است پوشیده از کرکهای خشن و زبر می‌باشد. برگهای آن بسیار بزرگ و پهن به حالت افتاده بر روی ساقه قرار دارد. رنگ برگها در قسمت چسبیده به ساقه سبز کم رنگ و هر چه به طرف انتهای برگ نزدیکتر می‌شویم تیره‌تر می‌شود. ریشه گیاه دراز و دوکی شکل و مانند هویج به ضخامت انگشت دست بوده و دارای مقدر زیادی کربنات پتاسیم و نیترات پتاسیم است.



ترکیب شیمیایی

پوست ریشه بابا آدم قهوه‌ای ، مغز آن سفید و طعم آن کمی شیرین است. میوه آن پس از رسیدن به صورت فندقه‌ای با 3 یا 4 سطح و به رنگ زرد حنایی ظاهر می‌شود. در انتهای میوه تارهای زرد رنگی وجود دارد که در موقع عبور گوسفندان و جانوران به پشمهای آنها می‌چسبد و موجب پخش تخم این گیاه به مناطق دیگر می‌شود. بابا آدم در بعضی از نقاط ایران به حالت وحشی می‌روید. از ریشه این گیاه استفاده طبی به عمل می‌آید پس از خارج کردن ریشه بابا آدم از خاک آنرا به خوبی شسته و به قطعات کوچک سه سانتیمتری تقسیم کرده و در اثر حرارت خورشید یا در کوره‌های مخصوصی خشک می‌کنند. 

ریشه باباآدم دارای اینولین ، ماده چرب به مقدار کم ، کربنات و نیترات پتاسیم ، رزینهای مختلف و یک گلوکوزید به نام لاپین یا لاپوزید است. برگ باباآدم دارای اکسیدازهای فعال و دانه‌اش علاوه بر گلوکوزید مزبور ، دارای 18 درصد روغن زرد رنگ خشک شونده با طعم تلخ مرکب از 50 درصد اسید لینولئیک و 10 درصد اسید اولئیک است. 




خواص دارویی

  • بهترین تصفیه کننده خون است و خون را تمیز کرده و سموم را از بدن خارج می‌کند.
  • جوشهای صورت و کورک را برطرف می‌کند.
  • ادرار آور و معرق است.
  • سیستم لنف بدن را تمیز می‌کند.
  • بیماریهای پوستی نظیراگزما ، گل مژه و زخمها را برطرف می‌کند.
  • تورم را از بین می‌برد.
  • تقویت کننده بدن است.
  • جوشانده برگهای بابا آدم را در معالجه سرگیجه ورماتیسم بکار می‌برند.
  • برای تنظیم قند خون و معالجه بیماری قند از جوشانده برگهای بابا آدم به مقدار سه فنجان در روز استفاده کنید.
  • برای معالجه سرخک ، برگهای بابا آدم را با کمی شکر بجوشانید و به مریض بدهید.
  • جوشانده تخم بابا آدم ضد عفونی کننده است.
  • تخم بابا آدم ضد کرم معده و روده است.
  • در ناراحتیهای ریوی و گلودرد از جوشانده تخم بابا آدم استفاده کنید.




  • در معالجه ذات‌الریه بکار می‌رود.
  • ریشه بابا آدم در برطرف کردن سرماخوردگی موثر است.
  • تب حاصل از بیماری مخملک را برطرف می‌کند.
  • در معالجه یبوست موثر است.
  • به عنوان ضد سم در هنگام نیش زدن جانوران سمی استفاده می‌شود.
  • برای معالجه کچلی برگ بابا آدم را دم کرده و روی پوست سر بمالید.
  • برای معالجه زخمها و التیام جراحات ، جوشانده برگ بابا آدم را با مقدر مساوی روغن زیتون مخلوط کرده و روی زخمها و جراحات بمالید.
  • ریشه بابا آدم علاج کم خونی و رنگ پریدگی است زیرا دارای مقدار زیادی آهن است.
  • برای معالجه رماتیسم و آرتروز مفید است.
  • نقرس را برطرف می‌کند.
  • در معالجه بیماریهای عفونی موثر است.
  • درد سیاتیک را آرام می‌کند.
  • در برطرف کردن کمر درد موثر است.
  • هضم غذا را تسریع می‌کند.
  • ورم کلیه را دفع می‌کند.



طرز استفاده

  • دم کرده ریشه بابا آدم: مقدر 50 گرم ریشه بابا آدم را در یک لیتر آب جوش ریخته و به مدت 20 دقیقه دم کنید.

  • جوشانده ریشه بابا آدم: مقدار 80 گرم ریشه بابا آدم را در یک لیتر آب جوش ریخته و بگذارید به مدت 10 دقیقه بآرامی بجوشد.

  • دم کرده ریشه بابا آدم و شیرین بیان: 30 گرم ریشه باباآدم را با مقدار مساوی آن شیرین بیان در یک لیتر آب جوش ریخته و به مدت نیم ساعت دم کنید. این دم کرده تصفیه کننده خون است. برای این منظور از این دم کرده به مقدار سه فنجان در روز بنوشید.

سنگ عقیق در دسته خانواده کوارتز قرار دارد و از قدیم الایام استفاده گسترده ای در جواهرات از این سنگ شده است، این سنگ بسیار متنوع است و رنگ ها و مدلهای مختلفی را شامل می شود. بعد از عقیق قرمز و زرد مهمترین مدل عقیق را باید عقیق سیاه یا اونیکس دانست که طرفداران خاص خود را دارد، این سنگ همچون دیگر سنگ های عقیق و به خصوص عقیق قرمز دارای خواص درمانی و ماورایی بسیار فوق العاده ای می باشد که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد.

عقیق سیاه که با نام های اونیکس یا اسود هم شناخته می شود امروزه در جواهرات و صنایع مختلف استفاده می شود، این سنگ به خاطر رنگ تیره وسیاه خود در بعضی از موارد شیشه آتشفشانی نیز نامیده می شود. سختی این سنگ همچون دیگر سنگ های عقیق در رده ۷ قرار دارد که  ۳ درجه پایین تر از الماس سخت ترین کانی شناخته شده در زمین قرار می گیرد. این سختی که منجر به مقاومت خوب آن نیز در برابر ضربه هست باعث شده بود که انسانهای اولیه از آن به عنوان وسایل دفاعی و شکار استفاده کنند.

این سنگ امروزه در بسیاری از کشورهای جهان یافت می شود که مهمترین آنها استرالیا، اندونزی، برزیل، اتیوپی، چک و ترکیه می باشند.

خواص سنگ عقیق سیاه(انیکس)   Black  Agate  :

  • 7 تعادل و تنظیم چاکرای اول

  • در افسانه ها آمده است که عقیق سیاه خاطره اتفاقات فیزیکی که در اطراف فرد رخ می دهد را در خود حفظ می کند. بنابراین عقیق سیاه سنگی قدرتمند است که چون زندگینامه دارنده اش را در خود دارد، در روان بینی استفاده می شود.

  • عقیق سیاه سنگی نیروبخش است و برای ورزشکاران و افرادی که زیر فشار روحی و عاطفی زیادی هستند، مفید است؛ به طوریکه ذهن و جسم را متعادل کرده و قدرت ذهن را افزایش می دهد. همچنین سنگی فوق العاده برای افراد دمدمی مزاج است چرا که به تمرکز آنان کمک می کند.

  • عقیق سیاه به شما کمک می کند تا با اعتماد بنفسی بالاتر برخورد کنید.

  • سنگ قدرت ، جسارت ، صبر و استقامت

  • عقیق سیاه باید مستقیماً روی بدن قرار گیرد یا به مدت طولانی استفاده شود، چرا که قدرت آن بسیار آهسته افزایش می یابد. این سنگ به طور ویژه برای رفع بیماریهای پوست مفید است و زخمهای عفونی و قارچی، تورم و حتی آفتاب سوختگی را درمان می کند. پوست آسیب دیده را با آبی که یک شب عقیق سیاه در آن قرارداده شده، به آهستگی چندین بار طی روز شستشو دهید و شب هنگام، کمپرس آب عقیق سیاه را روی زخم قرار دهید.

  • از آنجا که مدتی طول می کشد تا عقیق سیاه به حداکثر قدرتش برسد، باید هفته ای یکبار زیر آب روان، شارژ شود و اگر به مدت طولانی استفاده شده باید ماهیانه یکبار به مدت یک شب زیر خاک قرار داده شود؛ به این طریق این سنگ احیا شده و قدرتش را حفظ می کند
     

  • عقیق سیاه با چاکرای اول یا ریشه ای در ارتباط است و به رفع چالشهای زندگی بخصوص آن دسته که باعث تخلیه انرژی فرد می شوند، کمک میکند. همچنین از تخلیه انرژی شخصی فرد جلوگیری کرده و به دفع یا کنترل انرژی مازاد یا ناخواسته کمک می کند

  • افزایش قابل توجه اعتماد به نفس

  • دفع چشم زخم 

  • دفع انرژیهای منفی

  • از بین برنده ی غم و اندوه

  • افزایش کنترل بر خود و قدرت تصمیم گیری عاقلانه

  • تشویق شادی و خوشبختی

  • کاهش اختلالات استخوان ، مغز استخوان و خون

  • برای دندان ها مفید است

  • باعث ایجاد تعادل در میل جنسی می شود

  • برای کمک به تغییر عادت های بد و اختلالات رفتاریست

  • سنگ قدرت دادن برای ورزشکاران و یا افرادی که تحت استرس شدید روحی و روانی قرار دارند

  • مفید برای افرادی که دمدمی مزاج هستند

  • درمان بیماری های پوستی

  • ترمیم زخم آلوده و همچنین عفونت های قارچی ، التهاب و حتی آفتاب سوختگی


سنگ باباغوری (Onyx) یا جَزع یمانی یا عقیق قرمز نوعیسنگ یمانی chalcedony است که رگه‌دار باشد. بیشتر سنگ‌های باباغوری رگه‌هایی سفید و سیاه دارند. برخی از سنگ‌های باباغوری طبیعی هستند ولی بسیار از آنها را با رنگ کردن و لکه‌دار کردن عقیق تولید می‌کنند. در قدیم از سنگ باباغوری مهرهٔ مدور سیاه و سفیدی درست می‌کردند به شکل و رنگ چشم گوسفند مرده که برای دفع چشم زخم بر کودکان آویخته یا گاه برای زینت استفاده می‌کردند.

سنگ باباغوری را معمولاً به صورت دامله (گنبدی) یا به صورت تیله می‌تراشند و همچنین برای تراش فرونقشintaglio و برجسته‌آذین cameo هم از آن استفاده می‌شود. یکی از کاربردهای سنگ باباغوری استفاده از آن به عنوان نگین در انگشتر مردانه است.

جزئیات فنی
ترکیب شیمیایی و نام SiO۲ - دیوکسید سیلی
درجه سختی ۷
وزن مخصوص ۲٫۶۵–۲٫۶۶۷
نمایه شفافیت ۱٫۵۴۳–۱٫۵۵۲ تا ۱٫۵۴۵–۱٫۵۵۴
دوشکستگی ۰٫۰۰۹
علامت نوری مثبت
ویژگی نوری تک‌محوری

گونه ها

رنگ رگه‌های سنگ باباغوری سفید و سیاه است. به آن گونه که رگه‌های رنگی‌اش بجای سیاه، طیف‌هایی از قرمز هستندعقیق یمانی Sardonyx می‌گویند.

  • غروانی: رنگ‌های درهم دارد و طول و عرض آن بلند و قطعه‌های بزرگی از آن یافت شده که از آن ظرف‌هایی ساخته‌اند.
  • بقرانی: کمیاب‌ترین سنگ باباغوری است. خطوط آن مستقیم و بدون کجی امتداد دارد و صفحات آن از سه رنگ قرمز و مرجانی سفید و بلوری شفاف تشکیل شده که گاهی یک رنگ سیاه یا سبز یا زرد در بعض انواع آن وجود دارد و تمام رنگ‌های مذکور طبیعی است و آن که بجز سه رنگ اصلی داشته باشد کمتر یافت می‌شود.
  • معرق: رگه‌های زیاد دارد. بیشتر آنچه در دست است از این نوع است. رگ‌های باریک موئین با رنگهای مختلط سیاه و قرمز و سفید و گاهی صورت درخت یا حیوان در آن دیده می‌شود.
  • فارسی: به این خاطر که مردم ایران بیشتر به این نوع تمایل داشته‌اند فارسی نامیده شده‌است و این نوع از بقرانی کم‌بهاتر بوده و باباغوری حبشی در مرتبه پست‌تر از این است.
  • بَسلی: نوعی سنگ باباغوری است که لایه بالا و پایین آن قرمز مایل به سیاه باشد و خطوط سفیدی فاصل میان آن دو لایه است.

نام ها

نام باباغوری را به صورت باباقری، باباغری و باباغوری هم نوشته‌اند. باباغوری نوعی کوری است که در آن چشم، متورم و سیاه و سفید و کدر، به‌رنگ چشم گوسفند مرده، شود و کمی درشت‌تر یعنی بزرگ‌تر از حد عادی گردد. به سنگ باباغوری، عَقیق سلیمانی یا سنگ خلنگ یا قلنج نیز گفته‌اند. خلنگ در فارسی به معنی سیاه‌وسفید است. در عربی و در متون قدیمی‌تر فارسی به سنگ باباغوری، جَزْع نیز گفته‌اند.

توصیفات قدیمی

در لغتنامه دهخدا در مورد سنگ باباغوری یا جزع این‌گونه آمده‌است: مهرهٔ یمانی که در او سفید و سیاه باشد. (از متن اللغة). شبه پیسهٔ یمانی که چشم را در سپیدی وسیاهی به وی تشبیه دهند و اگر آن را در انگشتری کرده بپوشند مورث اندوه و خوابهای پریشان بیمناک و باعث مخاصمت با مردمان است و اگر بر آن موی زنی که زادن بر او دشوار گردد پیچند در ساعت بزاید. (منتهی الارب). شبه پیسهٔ یمانی که چشم را در سپیدی و سیاهی به وی تشبیه دهند و مهرهٔ سلیمانی گویند. (ناظم الاطباء). مهرهٔ سلیمانی که سفید و سیاه باشد. (از غیاث اللغات) (آنندراج). مهرهٔ یمنی. (محمودبن عمر ربنجنی). مهره‌ای است یمانی منسوب به چشم شاهدان. (شرفنامهٔ منیری). مهره‌ای است معروف که در او سواد و بیاض هست مثل رگها و در معدن عقیق یافت می‌شود. (از بحرالجواهر). مؤلف تحفة المؤمنین آرد: سنگی است که از یمن و حبشه خیزد و در او شبیه به چشم و طبقات او خطوط مستدیرهٔ سفید و زرد و سرخ و سیاه ظاهر است و به فارسی قسمی از آنرا باباغوری گویند و قسمی سلیمانی است و ظاهراًعین‌الهر نیز نوعی از جنس او باشد. در سیم گرم و خشک و جالی و باحده است و باعث بیداری و جهت یرقان و منع خواب و جهت عسر ولادت پیچیدن آن به موی ن مؤثر باشد و تعلیق او بر اطفال مورث سیلان آب دهن و رفعام‌الصبیان و نگاه داشتن او مورث خصومت مردمان با دارندهٔ او و دیدن خوابهای هولناک است و رافع لقوه و سنون او جهت تنقیه و جلای دندان و ذرور او قاطع خون و جهت رویانیدن گوشت و بردن لحم فاسد و اکتحال او جهت رفع بیاض و نزول آب نافع است؛ و آنرا دو قسم است، یمانی و چینی. (از شرح قاموس) (از تحفهٔ حکیم مؤمن). و رجوع به تذکرهٔ داود ضریر انطاکی ص ۱۰۹ و قاموس کتاب مقدس و مخزن الادویه شود. بهترینش یمانی است و وزنش به عقیق نزدیک و سفید و سیاه و سرخ و آمیخته به الوان باشد. (از نزهة القلوب). شَبَه. شَوَق.

لغتنامه دهخدا در ادامه می‌افزاید: بیرونی آرد: سنگی است که در صلابت از دیگر سنگها برتری دارد و وزن آن در اصطلاح ما با قیاس بقطب ۶۳۱۸ است؛ و از معادن عقیق در یمن استخراج می‌شود و گویند: آن دو را با هم شباهتی است و نیز گویند: در معادن عقیق هند هم یافت می‌شود و اقسامی دارد که کمیاب‌ترین آن معروف به جزع بقرانی است، که خطوط آن مستقیم و بدون کجی امتداد دارد؛ و صفحات آن از سه رنگ قرمز و مرجانی سفید و بلوری شفاف تشکیل شده که گاهی یک رنگ سیاه یا سبز یا زرد در بعض انواع آن وجود دارد و تمام رنگهای مذکور طبیعی است و آن که بجز سه رنگ اصلی داشته باشد کمتر یافت می‌شود. حمزه گوید: جزع را بفارسی قلنج گویند و بقرانی باکری را هلنج ولی لفظ خلنج اختصاص به جزع ندارد بلکه هر موجودی را که خطهای رنگین و شکلهای مختلف باشد خلنج گویند چنان‌که به زرافه و روباه و جز آن اطلاق شود بلکه این لفظ به چوبهای رنگین بیشتر اختصاص دارد و نوع رقیق را برای ساختن دستهٔ کارد و خنجر بکار می‌برند؛ و یک قسم آنرا جزع فارسی گویند بدانجهت مردم آنجا بیشتر بدان تمایل دارند و این قسم از بقرانی کم بهاتر و جزع حبشی در مرتبه پست‌تر از این است؛ و قسم دیگر بسلی است. نصر گوید: آنرا در زیت جوشانند تا رگهایش استوار گردد؛ و بعقیدهٔ کندی، معدن همهٔ اقسام آن نزدیک به معادن عقیق است و تمامی آنها را یک یا دو روز در عسل می‌پزند تا رگهایش باز شود و اگرچنین باشد نزدیک است به آنچه در باب کیمیا آمده‌است که قسمی از سنگها در جوف زمین نمو می‌کند و قسمی کاهش می‌یابند و بعضی از آنها همچون جزع از رنگی به رنگ دیگر درآیند. قسم دیگر از جزع را غروانی گویند که رنگ‌های درهم دارد و طول و عرض آن بسیار و قطعه‌های بزرگی از آن یافت شده که از آن ظرف‌هایی ساخته‌اند که بگفتهٔ کندی گنجایش سی و اندی رطل آب داشته‌است و نصر قسم دیگری بنام جزع معرق ذکر کرده و شاید این صفت بجهت بسیاری رگ‌های آن باشد. هم او گوید: بیشتر آنچه در دست است از قسم اخیر می‌باشد که رگ‌های باریک موئین با رنگهای مختلط سیاه و قرمز و سفید و گاهی صورت درخت یا حیوان در آن دیده می‌شود؛ و در کتاب الاحجار آمده که جزع را معدنی است در چین که بجهت بدیمنی به آن نزدیک نمی‌شوند و تنها مردم بیچاره آنرا استخراج می‌کنند و به سرزمین‌های دیگر می‌برند، زیرا آن را مورث غم و اندوه می‌پندارند.


سندلوس تقریبا شفاف و گاها مشابه کهربا بوده و تشخیص اصالت آن فقط از عهده مراکز گوهرشناسی معتبر و یا کارشناسان معتمد برمی آید.

سندلوس سنگ نیست !
سندلوس از صمغ نوعی درخت به وجود می‌آید و قدیمی ترین نوع آن مربوط به کشور آلمان می‌باشد. 
البته سندلوس نوع آلمانی تقریبا نزدیک چهل سال است که تولید نمی شود و مشابه سندلوس آلمان را ترکیه به نام سندلوس ترکیه به بازار عرضه کرده است که البته کیفیت آن با کیفیت نوع آلمانی بسیار متفاوت می‌باشد. 
در حال حاضر ، سندلوس آلمان به شکل شمش به مشهد و نجف عرضه شده و در اندازه‌ها و رنگ‌های مختلف به شکل تسبیح وارد بازار می گردد. 
سندلوس تقریبا شفاف و گاها مشابه کهربا بوده و تشخیص اصالت آن فقط از عهده مراکز گوهرشناسی معتبر و یا کارشناسان معتمد برمی آید. 
قابلیت تراش خوردن بالا، زیبایی، تحمل حرارت بالا از دیگر ویژگی‌های سندلوس می‌باشد. 
دو نوع سندلوس وجود دارد :
نوع اول هنگامی که روی آتش گرفته شود نرم می‌شود. 
نوع دوم اگر روی آتش گرفته شود جمع می‌شود. 
خواص درمانی سندلوس :
سندلوس تاثیر بسزایی در درمان جراحات، خونریزی‌ها، سرماخوردگی، اسهال خونی و دندان درد دارد. 
همچنین این ماده لثه را محکم می کند و برای قسمت‌هایی از بدن که ورم کرده، مفید می‌باشد.


آزوریت (Azurite) با فرمول شیمیایی Cu3[OH|CO3]2 کانی نرم مس است که در اثر هوازدگی رسوب‌های سنگ معدن مس ایجاد می‌شود. پس از آنکه اولین بار در شسی له مین نزدیک لیون فرانسه کشف شد آن را با نام شسیلیت نیز می‌شناسند. این کانی در زمان باستان نیز شناخته شده بود، در تاریخ طبیعی پلینیوس از آن با نام یونانی kuanos به معنی آبی سیر» یاد شده‌است. نام لاتین آن نیز caeruleum است. به دلیل رنگ آبی کم‌نظیر این کانی از زمان باستان همیشه تمایل بوده که این کانی را به رنگ آسمان آبی بی‌ابر مرتبط کنند؛ ولی نام انگلیسی امروزی آن Azurite به این دلیل انتخاب شده‌است که هر دو کلمه‌های azurite و azure (به معنی رنگ نیلییا لاجوردی) از عربی شدهٔ کلمهٔ پارسی لاژورد lazhward منطقه‌ای که به دلیل داشتن سنگ لاجورد معروف است، گرفته شده‌اند.

این کانی بسیار فراوان است و در آلمان، فرانسه، شیلی، استرالیا و آمریکا یافت می‌شود.

کانی‌شناسی

بلورهای آزوریت به شکل تک‌شیب است و اگر این بلورها به اندازهٔ کافی بزرگ باشند که دیده شوند به شکل بلورهای آبی تیرهٔ منشوری دیده می‌شوند. نمونه‌های آزوریت معمولاً به شکل توده‌ای تا گلوله‌گلوله و به صورت چکنده دیده شده‌اند. این کانی معمولاً با گذر زمان در اثر هوازدگی رنگش روشن‌تر می‌شود چون سطحش به کانی مالاکیت تبدیل می‌شود. آزوریت در برابر حرارت از بین می‌رود، دی‌اکسید کربن و آب ازدست می‌دهد و به خاکهٔ (پودر) اکسید مس II تبدیل می‌شود. 

آزوریت ترد است و علاوه بر اسیدها در آمونیاک نیز به راحتی حل می‌شود.

کاربرد

رنگدانه

قرن‌ها از آزوریت به عنوان رنگدانه استفاده می‌شد. بسته به میزان کربنات مس موجود در آن دامنه‌ای از رنگ آبی از آن بدست می‌آید. رنگ حاصل از آن به آبی کوهستان یا سنگ ارمنی یا در زبان ایتالیایی به آبی مگنا  شناخته می‌شد. آزوریت وقتی با روغن مخلوط شود رنگ سبز و وقتی با زردهٔ تخم مرغ مخلوط شود رنگ سبز-خاکستری بدست می‌آید. نام‌های دیگر آن Blue Bice و Blue Verditer است.Verditer عنوانی است که به رنگ‌های بدست آمده از فرایندهای شیمیایی داده می‌شود. نمونه‌های قدیمی تر رنگدانه‌های آزوریت به دلیل هوازدگی و تبدیل شدن به مالاکیت بیشتر به رنگ سبز نزدیک‌اند.

گاهی آزوریت با رنگ آبی فرادریا  که با ارزش تر است اشتباه گرفته می‌شود برای شناسایی این دو باید به تفاوت رفتار آن‌ها در برابر گرما توجه کرد؛ در حالی که آبی فرادریا در برابر حرارت مقاوم است ولی آزوریت در اثر گرما سیاه می‌شود (اکسید مس). البته اگر آزوریت به آرامی حرارت بیند به رنگدانهٔ آبی سیر تبدیل می‌شود که در گذشته در ژاپن از آن در نقاشی استفاده می‌شد.

سنگ قیمتی

گاهی از آزوریت به عنوان جواهر یا سنگ زینتی استفاده می‌شود اما به این دلیل که این سنگ در برابر هوازدگی مقاوم نیست و رنگ آن تغییر می‌کند؛ استفادهٔ آن در این زمینه بسیار محدود است همچنین حرارت به راحتی آن را ازبین می‌برد در نتیجه باید همواره در دمای اتاق قرار داشته باشد.

مجموعه‌داری

به دلیل رنگ آبی شدید این سنگ بسیاری از مجموعه‌داران تمایل به نگهداری آزوریت در مجموعه‌های خود دارند ولی به این دلیل که این کانی در برابر نور، هوا و حرارت رنگ آبی خود را ازدست می‌دهد مجبورند آن را در محیط‌های تاریک، خنک و در صندوق‌های مهر و موم شده که شبیه محیط طبیعی آن است؛ نگهداری کنند.

شناسایی معدن مس

در شناسایی معدن مس، از روی سطح زمین، اگر در آن محل آزوریت پیدا شد به این معنی است که در آنجا سنگ معدن سولفید مس وجود دارد. البته ممکن است آزوریت با مالاکیت همراه باشد و در آنجا رنگ‌های آبی تا سبز روشن دیده شود که همه این‌ها گواه وجود سنگ معدن مس در آن منطقه‌است.

تشکیل

آزوریت یکی از کانی‌های پایه‌ای کربنات مس II است، کانی دیگر آن مالاکیت است. کربنات مس ساده CuCO3 در طبیعت به صورت آزاد یافت نمی‌شود در آزوریت نیز با دو آنیون هیدروکسید و کربنات همراه است. فرمول شیمیایی آن عبارت است از Cu3(CO3)2(OH)2. اگر چند قطره سولفات مس در محلول اشباع کربنات سدیم به شدت تکان داده شود (هم زده شود) و در طول شب نگه داشته شود؛ از این طریق می‌توان بلورهای کوچک آزوریت را بدست آورد.

هوازدگی

آزوریت در برابر هوای آزاد ناپایدار است و به مالاکیت تبدیل می‌شود. در فرایند هوازدگی آب H2O جایگزین دی اکسیدکربن CO2 موجود در آزوریت می‌شود. در نتیجه نسبت یون‌های هیدروکسید به کربنات از ۱:۱ به ۱:۲ در مالاکیت تبدیل می‌شود:

2 Cu3(CO3)2(OH)2 + H2O → 3 Cu2(CO3)(OH)2 + CO2

میزان آزوریتی که به مالاکیت تبدیل شده را می‌توان با توجه به اختلاف فشار جزئی دی اکسیدکربن در محیط دید. همچنین آزوریت با محیط‌هایی که شبکه‌های آب زیرزمینی مثلاً آب شور دارند سازگار نیست.

اطلاعات کلی
دلیل‌نام‌گذاری از کلمهٔ پارسی لاژورد یا لاجورد = lazaward که نشانهٔ رنگ آبی است، گرفته شده‌است.
نام دیگر شسیلیت (Chessylite)
فرمول شیمیایی Cu3[OH|CO3]2
ترکیب شیمیایی CuO=۶۹٫۲۴٪ CO2=۳۵٫۵۳٪ H2O=۵٫۲۳٪
رده بندی کربنات
اطلاعات کانی شناسی
ساختار بلوری تک‌شیب
شکل بلوری تخته‌ای - منشورهای کوتاه و پهن
شکل ظاهری بلور، دانه‌ای، خاکی، درخشان
رنگ آبی لاجوردی
رنگ خاکه آبی روشن
سختی موس ۳٫۵ تا ۴
وزن مخصوص ۳٫۷۷۳ (اندازه‌گیری‌شده) و ۳٫۷۸ (محاسبه‌شده)
رخ ناقص
جلا شیشه‌ای
شفافیت شفاف، کدر
اثر اسید حل‌شونده در اسیدها
پاراژنز کالکوزین، کوپریت، مالاکیت، لیمونیت
کانی مشابه لیناریت، ویویانیت، لازوریت
اطلاعات معدنی
منشأ تشکیل ثانوی

یاقوت  سرخ یکی از کانی‌های سنگ‌های آذرین، است که بعد از الماس سخت‌ترین کانی‌ها محسوب می‌شود.

 

کانی شناسی:

سختی:۹

ترکیبات شیمیایی یاقوت آلومین خالص است که ممکن است به مقدار کم با مواد دیگر از قبیل کروک و آهن آغشته شود. در لایه‌های آتشفشانی قدیمی هند و تبت یافت می‌شود و دارای اقسام مختلف می‌باشد که مرغوب ترین و قیمتی تر از همه یاقوت آتشی است.

ریشه نهایی این واژه از یونانی باستان huakinthos است که یک بار از عربی به صورت یاقوت» و یک بار از فارسی میانه به صورت یاکَند» وارد فارسی شده است. یاقوت یکی از سنگ‌های قیمتی می‌باشد که در صنعت و زیورها کاربرد دارد.

معدن‌های یاقوت در آفریقا، آسیا، استرالیا و گرینلند یافت می‌شوند. بیشتر یاقوت جهان در کشورهای میانمار، سری‌لانکا، کنیا، ماداگاسکار و تایلند قرار دارد. بهترین گونه یاقوت جهان در دره موگوک در میانمار (برمه پیشین) یافت می‌شود.

یاقوت در رنگهای سرخ و آبی و زرد در دسترس می‌باشد. در خرافات نشانه قدرت است.

بزرگترین و مشهورترین یاقوت های سرخ جهان عبارتند از:

۱-یاقوت سرخ ادوارد با وزن ۱۶۷ قیراط که در موزه لندن نگهداری می شود.

۲-یاقوت ستاره ریوز با وزن ۱۳۹ قیراط که در موزه آمریکا نگهداری می شود.

۳-یاقوت لانگ استار با وزن ۱۰۰ قیراط که در موزه نیویورک نگهداری می شود.

باور پیشینیان

بر پایه باور و خرافات پیشینیان همه گوهرها در آتش می‌گدازد بجز یاقوت رُمّانی. محمد بن محمود همدانی در کتاب عجایب‌نامه درباره یاقوت می‌گوید:

طبع وی گرم و خشک است، به درجه رابع. هر که با خود دارد از طاعون ایمن بُوَد. یاقوت از زر و سرب سنگی‌تر بُوَد. معدن وی کوه رُهون است به سَرَندیب(سریلانکا) که آدم به آن فروآمد، و در میان دریاست. هر که یاقوت با خود دارد، خون در تن وی صافی کند و از خُمود و سکته و صرع ایمن بود.»

 

این سنگ (یاقوت سرخ) به رنگ قرمز تیره است که ماده رنگى موجود درآن کروم است در قرن ما عموما از آن براى بیماریهاى قلبى,جریان خون و تقویت غدد فوق کلیوى استفاده میشود.

این سنگ (یاقوت قرمز) فشار خون خیلى پایین را افزایش میدهد و حالت ضعف و ناتوانى را تقویت میکند,بى حسى و رخوت را از بین میبرد و جریان خون را در ناحیه چشم ها به گردش میاندازند.

این سنگ قلب را از عشق به خود و آینده لبریز میکند.به طور معمول موجب پرورش نیروهاى معنوى میشود .سنگ یاقوت منجر به حمایت از آرزوها,رها کردن وابستگى ها و مانع از خیانت و بى وفایى شریک زندگى میشود.

این سنگ تحت صورتهاى فلکى شیر (مرداد) و قوچ(فروردین) وعقرب (آبان) قراردارد.

 

روایات ائمه اطهار درباره یاقوت:

از حضرت علی بن موسی الرضا(ع) منقول است که انگشتر یاقوت در دست کنید که پریشانی را زایل می کند.

از حضرت امام صادق(ع) منقول است که سنت است انگشتر یاقوت در دست داشتن.

 

خواص :

نماد شانس-  عزت و عظمت و  احترام برای صاحبش به ارمغان می آورد –  نماد قدرت


سیارۀ WASP-12b تقریبا هیچ نوری را بازتاب نمی‌دهد و همین باعث شده است بسیار سیاه به نظر برسد. نور خواری این سیاره به دلیل توانایی خاصش در به دام انداختن حداقل ۹۴ درصد نور مرئی داخل اتمسفرش می‌باشد.

این سیاره در آوریل سال ۲۰۰۸ کشف شد. این سیاره‌ی فراخورشیدی به دور WASP-12 که یک ستاره‌‌ زرد کوتوله در صورت فلکی ارابه ران است می چرخد، این ستاره ۱۳۹۳ سال نوری با زمین فاصله دارد. این سیاره با جرمی ۱٫۴ برابر مشتری، شعاعی تقریبا دو برابر مشتری و سالی کمی طولانی تر از یک روز زمین دارد و به عنوان یک مشتری داغ” دسته‌بندی شده است.

WASP-12b به حدی به ستاره‌ی میزبان خود نزدیک است که سمت روز آن به اندازه‌ی ۲۵۴۰ درجه‌ سلسیوس گرم می‌شود و به دلیل نیروهای جزر و مدی شدید همانند یک توپ راگبی در می‌آید. از زمان کشف این سیاره چندین تلسکوپ از جمله هابل، تلسکوپ فضایی اسپیتزر ناسا و رصدخانه‌ی پرتو ایکس چاندرا آن را بررسی کرده‌اند. رصدهای پیشین توسط اسپکتوگراف منشاهای کیهانی هابل (COS) نشان داده است که WASP-12b ممکن است در حال کوچک شدن باشد. ابزار هابل موادی را شناسایی کرده که از اتمسفر بسیار داغ شده‌ی سیاره به درون ستاره ریخته می‌شود.

تیلور بل، ستاره‌شناس دانشگاه مک گیل و یکی از نویسندگان این مطالعه، حال با استفاده از اسپکتوگراف تصویربرداری تلسکوپ فضایی هابل(STIS) میزان ِ نوری که WASP-12b بازتاب می‌کند را به منظور فهم ترکیبات اتمسفر آن اندازه‌گیری کرده‌ است. 

نتایج به دست آمده تعجب برانگیز بودند! آلبدوی اندازه‌گیری شده‌ی WASP-12b حداکثر ۰٫۰۶۴ است. این میزان بسیار کم است و همین باعث می‌شود تا این سیاره تاریک‌تر از آسفالت نو باشد.» این سیاره در واقع بازتابی دو برابر کمتر از ماه با آلبدوی ۰٫۱۲ دارد.

(( آلبدوی هندسی نوری WASP-12b را اندازه گرفته‌ایم که معادل با نوری است که به سمت منبع نور برگشت داده می‌شود و مقادیری بالای ۱ دارد. این در مقابل آلبدوی باند قرار دارد که مجموع میزان انرژی منعکس شده در تمام طول موج‌ها را توصیف می‌کند و همیشه بین ۰ تا یک قرار می‌گیرد.قانون آلبدو نشان می‌دهد چیزهایی بسیاری در مورد WASp-12b و دیگر سیارات فراخورشیدی وجود دارد که ما هنوزاز آن بی‌خبریم.))

اتمسفر این سیاره‌ی فراخورشیدی شامل اتم‌های هیدروژن و هلیوم است. بر اساس نتایج این تیم، دمای بالای سطح در WASP-12b احتمالی‌ترین توضیح برای قانون آلبدوی سیارات فراخورشیدی می‌باشد. 

سیارات مشتری‌ داغ دیگری کشف شده‌اند که بسیار سیاه می‌باشد اما دمای آن بسیار خنک‌تر از WASP-12b می‌باشد. در این سیاره‌ها به نظر می‌رسد ابرها و مواد قلیایی دلیل جذب نور می‌باشند اما در مورد WASP-12b به دلیل دمای بسیار بالای آن این صادق نیست.

سمت روز WASp-12b به حدی داغ است که ابرها تشکیل نمی‌شوند و مواد قلیایی یونیزه می‌شوند. این سیاره به حدی داغ است که توانایی تجزیه‌ی مولکول‌های هیدروژن به هیدروژن اتمی را دارد و باعث می‌شود اتمسفر آن همچون اتمسفر یک ستاره‌ی کم جرم عمل کند تا همچون اتمسفر یک سیاره. و همین قانون آلبدوی سیارات فراخورشیدی را پدید می‌آورد.

اما سمت شب سیاره داستانی متفاوت دارد. دمای این سمت ۱۳۴۰ درجه‌ی سلسیوس خنک‌تر است که امکان تبدیل شدن آب به بخار و تشکیل ابر را فراهم می‌کند. رصد‌های پیشین هابل از مرز شب و روز شواهدی از بخار آب و احتمالا ابر و مه در اتمسفر را تشخیص داده است. بر اساس گفته‌های ستاره‌شناسان، WASP-12b دومین سیاره‌ای است که معیارهای آلبدو را به صورت طیفی تفکیک کرده است. سیاره‌ی مشتری داغ دیگر HD 189733b نام دارد. داده‌های جمع‌آوری شده توسط دانشمندان امکان تشخیص ِ اینکه آیا WASP-12b  بیشتر نور را به سمت قسمت آبی یا قسمت قرمز طیف منعکس می‌کند فراهم کرده است.

نتایج حاصل از HD 189733b پیشنهاد می‌دهند سیارات فراخورشیدی رنگ آبی تیره دارد اما WASP-12b هیچ نوری در هیچ طول موجی منعکس نمی‌کند. اما این سیاره به دلیل دمای بالایش از خود نور منتشر می‌کند و رنگ قرمزی همچون ف داغ به خود گرفته است. بل می‌گوید:‌ این واقعیت که اولین دو سیاره‌ی فراخورشیدی با آلبدوی طیفی اندازه‌گیری شده  تفاوت‌های بسیاری از خود نشان می‌دهند نشان دهنده‌ی اهمیت این نوع رصدهای طیفی است و تنوع بسیار بالا بین مشتری‌های داغ را نشان می‌دهد.» نتایج این تحقیقات در Astrophysical Journal Letters  منتشر شده است.


در این پست از سایت جهان دانش  کارشناسی و رمزگشایی جوغن ها (کاسه های روی سنگ) به صورت حرفه ای در گنج یابی را برای شما عزیزان قرار دادم .

 معنی و مفهوم و تفسیر حرفه ای انواع جوغن های موجود بر روی تخته سنگ ها در گنج یابی و دفینه یابی . جوغن ها اکثرا نشانه وجود قبر و مزار می باشند . برخی از جوغن ها دارای شیار و آبراه هستند که باید رمزگشایی شوند . در ادامه از دعا سایت همراه ما باشید با رمزگشایی کامل جوغن ها در گنج یابی …

کارشناسی و رمزگشایی جوغن ها (کاسه های روی سنگ) به صورت حرفه ای در گنج یابی,جوغن در گنج یابی,کارشناسی انواع جوغن ها,رمزگشایی جوغن ها,تفسیر و رمزگشایی کامل جوغن ها,معنی و مفهوم جوغن,کاسه های ایجاد شده روی سنگ,جوغن ها نشان دهنده چه چیزی هستند ؟,جوغن چیست ؟,آموزش حرفه ای و ساده جوغن شناسی,جوغن تکی,جوغن شیاردار,جوغن با آبراه

کارشناسی و رمزگشایی جوغن ها (کاسه های روی سنگ) به صورت حرفه ای در گنج یابی

رمزگشایی قبور جوغن شکل

بیشترین آثاری که در ایران و کشورهای اطراف ایران که زیر مجموعه ابران باستان بودند این آثار فراوان دیده شده و معنی جوغن یاهمان کاسه یعنی سنگی که به مانند کاسه گرد و صیغلی باشد را جوغن میگویند . پس عزیزان اشتباه نکنند . سوراخ بیضی و مربع جزء جوغن محسوب نمیشود و در کنار جوغن معنی دیگر میدهد .جوغن خالی در اصطلاح فقط نماد قبر و قبرستان محسوب میشود . ولی اگر همراه با اثار دوم کنارش باشد دیگر به دفینه و اموال شخص فوت شده اشاره دارد . برای پیدا کردن قبور باید اول جهت جوغن را شناسایی کرد . اگر یک جوغن در مرکز سنگ قرار گرفته باشد پس قبر مورد نظر زیر خود سنگ است . و اگر جوغن درمایل به وسط قرار داشته باشد باید روبروی آن تپه و یا تخت گاه قرار گرفته باشد که قبر یا در بالای تپه و یا در وسط تختگاه قرار گرفته است .

کارشناسی و رمزگشایی جوغن ها (کاسه های روی سنگ) به صورت حرفه ای در گنج یابی

و اگر جوغن در کنار سنگ قرار گرفته باشد باید در مسیر همان گوشه سنگ دنبال قبر بود . اگر همراه جوغن ابراه قرار داشته باشد یعنی مسیر قبر توسط آبراه مشخص شده . و اگر در کنار جوغن یک سوراخ ریز باشد به اندازه بند انگشت یعنی از داخل قبر مورد نظر چاه و دالان باز میشود که به اتاق مقبره اصلی در امتداد دالان منتهی میشود . و باز اگر جوغن در گوشه سنگ باشد و سوراخ ریزی که مانند دوربین کنارش است و آب داخل جوغن و بعد داخل سوراخ ریخته میشود و به پایین نشت دارد ویا به جای سوراخ آبراه کوچکی بازبه زیر سنگ کشیده شده باشد و لبه آن مانند نوک تنگ آب باشد و آب داخل جوغن و بعد توسط ابراه نوک تنگی شکل به زمین بریزد آن وقت به این سنگ که جوغن و این تشکیلات روی ان است را سنگ مرده شور مینامند و در همان قسمت که آب به روی زمین چکه میکند قبر وجود دارد .

اگر جوغن تعداد بالا باشد معنی تعداد قبرها میباشد و اگر داخل غار باشند سه حالت را تشکیل میدهند . ۱. قبرها داخل غار هستند . ۲ . قبرها جلوی درب غار در فضای باز هستند .۳ . قبرها در بالای غار روی تختگاه قرارگرفته اند .

کارشناسی و رمزگشایی جوغن ها (کاسه های روی سنگ) به صورت حرفه ای در گنج یابی

اگر جوغن همراه با مربع باشد یعنی نماد قبر سنگی و قبر در همان سنگ و یا سنگ کنارش ویا صخره کنارش به صورت پلمپ قرارگرفته است و تشخیص آن کمی سخت است چون ساروج آن به راحتی قابل شناسایی نمیباشد . وبرای پیدا کردن آن یا باید از حفره یاب استفاده کرد یا توسط اسید پاشیدن روی سنگ یکپارچه و مشخص کردن درز قبر آن را پیدا کرد .

اگر روی سنگی از اندازه جوغن بزرگتر و مانند تشت آب و همان لگن مانند تراش خورده باشد معنی آن دیگر کاملا فرق کرده و دیگر جوغن محسوب نمیشود و معنی چشمه و یا تنور در نزدیکی آن را میدهد . ولی اگر به صورت جوغنی شکل صیغلی و گرد باشد ولی با ابعاد لگن آنوقت دفینه داخل کف همان لگن پنهان شده .

کارشناسی و رمزگشایی جوغن ها (کاسه های روی سنگ) به صورت حرفه ای در گنج یابی

تا اینجا به ساختار جوغن و پیدا کردن قبر اشاره شده واکثر آنها تا زمانی که همراه آثار نیامده باشد معنی قبر خالی است نه دفینه . ولی اگر همراه اثارباشد مانند جوغن با مار و یا جوغن با ردپا و … آنوقت به دفینه ای داخل قبر اشاره دارد . جوغنی که همراه اثار باشد باید دید که ان حیوان به کدام مسیر اشاره دارد و مسیر آن را دنبال کرد حالا یا به قبره سنگی ختم میشود یا به غار و یا به تپه . این نوع قبرها قبرهای سلطنتی و دارای درجه بندی هستند سرباز. سرداری . درباری . پادشاهی و ملکه

فاصله تمام قبرها از جوغن از شصت متر نمیکند . و عمق جوغن های معمولی هم از سه متر نمیکند ولی عمق قبرهای سرداری و پادشاهی وملکه به چهل متر هم میرسد . در کل کار بعضی از جوغنها آسان است و با یک نگاه قبر آنها قابل تشخیص است ولی در بعضی دیگر اصلا قابل تشخیص نمیباشد ودنبال کردن آن بدون سیستمهای ردیاب غیر قابل جستجو است.


یک ایرولیت(شهاب سنگ)به پهنای دو کیلومتر که مهمترین شئی کشف شده در فضا می باشدبا سرعت برابر ۱۷ مایل در ثانیه  در حرکت است و براساس پیش بینی ها در یکم فوریه ۲۰۱۹(جمعه /۱۲ بهمن ۱۳۹۷)به زمین برخورد می کند و در صورت اصابت ،بخش وسیعی از زمین تخریب می شود.در صورتی که به طور مثال این ایرولیت به برج لندن اصابت کند تا شعاع بیرمنگام همه چیبود می شود؛ولی امیدوارم با بررسی بیشتر به این نتیجه برسم که این ایرولیت بزرگ به سوی زمین در حرکت نباشدویا به نوعی از مسیر خود منحرف گردد.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها